English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
output area ناحیه خروجی
Other Matches
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
non equivalence function تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
district ناحیه
partition ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
areas ناحیه
subregion ناحیه
demesne ناحیه
realm ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
shires ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
shire ناحیه
zone ناحیه
zones ناحیه
sector ناحیه
realms ناحیه
sectors ناحیه
proclimax ناحیه
districts ناحیه
wards ناحیه
ward ناحیه
range ناحیه
sympatric هم ناحیه
region ناحیه
regions ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
reached ناحیه
output area ناحیه
reach ناحیه
situs ناحیه
baffle area ناحیه کور
the abdominal region ناحیه شکم
audio range ناحیه صوتی
zones منطقه ناحیه
Equator ناحیه استوایی
erogenous zones ناحیه شهوتزا
erogenous zone ناحیه شهوتزا
touch spot ناحیه بساوشی
wernicke's area ناحیه ورنیکه
buffer area ناحیه میانگیر
broca's area ناحیه بروکا
work area ناحیه کاری
zone of contact ناحیه تماس
boom swing ناحیه لرزش
two phase region ناحیه دو فازی
pyramidal area ناحیه هرمی
zone منطقه ناحیه
active area ناحیه فعال
arid area ناحیه خشک
range of variation ناحیه تغییر
range of variation ناحیه انحراف
recording eara ناحیه ضبط
residential area ناحیه مسکونی
scan area ناحیه پیمایش
sciatic ناحیه چاربند
sector commander فرمانده ناحیه
soft spot ناحیه نشست
skid row ناحیه پست
silva ناحیه جنگلی
district ناحیه نظامی
storage area ناحیه انبارش
lumbar ناحیه کمر
regionalism ناحیه گرایی
area search جستجوی ناحیه
radius of action ناحیه رانندگی
sector خط کش ریاضی ناحیه
territorialization ایجاد ناحیه
telephone area ناحیه اتصال
terrain زمین ناحیه
depletion zone ناحیه تخلیه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
suppressor area ناحیه بازدارنده
range of adjustment ناحیه تنظیم
range of storke ناحیه ضربه
districts ناحیه نظامی
climatic region ناحیه اقلیمی
indifference zone ناحیه خنثی
forbidden zone ناحیه ممنوع
measuring range ناحیه ی سنجش
fixed area ناحیه ثابت
motor area ناحیه حرکتی
part سهم ناحیه
edge zone ناحیه لبه
naval district ناحیه دریایی
depletion layer ناحیه تخلیه
regions ناحیه عملیات
frequency region ناحیه فرکانس
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
input area ناحیه ورودی
intermediate zone ناحیه ی میانی
littoral ناحیه ساحلی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
heat affected zone ناحیه پیوند
goldfield ناحیه زرخیز
gold field ناحیه زرخیز
genital zone ناحیه تناسلی
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
regions ناحیه نظامی
depletion barrier ناحیه تخلیه
common area ناحیه مشترک
region ناحیه نظامی
slum ناحیه فقیرنشین
slums ناحیه فقیرنشین
region ناحیه فضا
commutation zone ناحیه کموتاسیون
overflow area ناحیه سرریز
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه شاخص
oral zone ناحیه دهانی
depletion area ناحیه تخلیه
regions ناحیه فضا
dead space ناحیه کور
region ناحیه عملیات
critical region ناحیه بحرانی
Sept ناحیه محصو
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
papa پاپ کشیش ناحیه
climates ناحیه اوضاع جوی
interference area ناحیه ی تداخل امواج
local area network شبکه ناحیه محلی
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
papas پاپ کشیش ناحیه
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
climate ناحیه اوضاع جوی
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
space charge ناحیه بار فضا
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
long wave range ناحیه موج بلند
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
naval district ناحیه عملیات دریایی
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
zones ناحیه دسته بندی
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
executive area ناحیه هماهنگ ساز
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
palest ناحیه محصور قلمروحدود
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
delinquency area ناحیه بزه خیز
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
pierian وابسته به ناحیه پیریا
palatinate ناحیه قلمرو کنت
coal field ناحیه زغال خیز
zone ناحیه دسته بندی
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
drilling range ناحیه مته کاری
rimland حومه ناحیه مرکزی
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
catchment areas ناحیه تحت پوشش
shielding region ناحیه حفافت کننده
catchment area ناحیه تحت پوشش
coalfields ناحیه ذغال خیز
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
regionalist منطقهای ناحیه گرای
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
coalfield ناحیه ذغال خیز
mesogaster معده بند ناحیه ناف
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
infrasonic frequency range ناحیه فرکانس مادون صوت
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
ward heeler کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
vhf range ناحیه فرکانس خیلی بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com