English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
littoral ناحیه ساحلی
Search result with all words
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
Other Matches
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
beach diagram طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
coast pilot کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
inshore ساحلی
seasider ساحلی
sea board خط ساحلی
bridge head سر پل ساحلی
beach head سر پل ساحلی
coastal ساحلی
bridgehead line خط سر پل ساحلی
coastline خط ساحلی
inshore water اب ساحلی
coastlines خط ساحلی
offing اب ساحلی
strandline خط ساحلی
coastal zone منطقه ساحلی
coastal route مسیر ساحلی
boat telephone تلفن ساحلی
coastal patrol گشتی ساحلی
beach organization یکان ساحلی
beach patrol نگهبان ساحلی
coastal frontier حدود ساحلی
beach reserves ذخایر ساحلی
coastal artillery توپخانه ساحلی
coast station ایستگاه ساحلی
coast defence پدافند ساحلی
cabotage کشتیرانی ساحلی
cabotage تجارت ساحلی
beach obstacle مانع ساحلی
beach matting کف پوش ساحلی
territorial waters ابهای ساحلی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
foreshores کمربند ساحلی
marina تفرجگاه ساحلی
marinas تفرجگاه ساحلی
coastguard گارد ساحلی
coastguards گارد ساحلی
landing craft کرجی ساحلی
beach face کمربند ساحلی
beach exit گذرگاه ساحلی
shore erosion فرسایش ساحلی
beach erosion فرسایش ساحلی
barrier light نورافکن ساحلی
quay دیوار ساحلی
quays دیوار ساحلی
beach exit معبر ساحلی
foreshore کمربند ساحلی
links تپه ساحلی
inshore water ابهای ساحلی
inshorepatrol گشتی ساحلی
land breeze باد ساحلی
martello قلعه ساحلی
over the beach operations عملیات ساحلی
dune توده شن ساحلی
sea dike دیوار ساحلی
shore boat تاکسی ساحلی
shore patrol پلیس ساحلی
shore patrol دژبان ساحلی
shore stablishment تاسیسات ساحلی
territorial sea دریای ساحلی
tidewater خط ساحلی کشند اب
inshore current جریان اب ساحلی
groyne سد یا دیواره ساحلی
beach patrol گشتی ساحلی
costal frontier مرز ساحلی
intermediate type submarine cable کابل ساحلی
inshore current جریانات ساحلی
barrier reef مرجان سنگ ساحلی
coastal route راه ابی ساحلی
coaster کشتی ویژه خط ساحلی
coasters کشتی ویژه خط ساحلی
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
costal frontier نوار مرزی ساحلی
beach group گروه خدمات ساحلی
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
sanbar دیوار شنی ساحلی
coastal navigation, coasting حمل و نقل ساحلی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
battalion landing team تیم ساحلی گردان
continental shelf حد ساحلی فلات قاره
beach matting تور سیمی ساحلی
beach minefield میدان مین ساحلی
cabotage حمل ونقل ساحلی
lido میعادگاه قشنگ ساحلی
lidos میعادگاه قشنگ ساحلی
beach support area منطقه پشتیبانی ساحلی
cabotage کشتی رانی ساحلی
levee دیواره ساحلی رودخانه
beach dump انبار موقت ساحلی
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
piloting ناوبری در کنار ابهای ساحلی
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
cay تخته سنگ ساحلی درجزیره
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
phalarope مرغ ساحلی نوک دراز
tideland زمین ساحلی دستخوش جزرومد
Goa ایالتی ساحلی در غرب هندوستان
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
surfbird مرغ ساحلی سواحل اقیانوس ارام
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
willet مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
intracoastal sealift سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
layig up position موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
rill جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
polder زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
offshore در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
ports انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
regional <adj.> ناحیه ای
local <adj.> ناحیه ای
sympatric هم ناحیه
subregion ناحیه
proclimax ناحیه
demesne ناحیه
output area ناحیه
situs ناحیه
sectors ناحیه
zones ناحیه
areas ناحیه
regions ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
realms ناحیه
partition ناحیه
ward ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
districts ناحیه
sector ناحیه
reaches ناحیه
reached ناحیه
reach ناحیه
shire ناحیه
zone ناحیه
wards ناحیه
region ناحیه
realm ناحیه
reaching ناحیه
district ناحیه
shires ناحیه
sciatic ناحیه چاربند
motor area ناحیه حرکتی
critical region ناحیه شاخص
common area ناحیه مشترک
sector commander فرمانده ناحیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
range of storke ناحیه ضربه
critical area ناحیه بحرانی
measuring range ناحیه ی سنجش
commutation zone ناحیه کموتاسیون
scan area ناحیه پیمایش
intermediate zone ناحیه ی میانی
Sept ناحیه محصو
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
recording eara ناحیه ضبط
critical region ناحیه بحرانی
dead space ناحیه کور
fixed area ناحیه ثابت
range of variation ناحیه تغییر
forbidden zone ناحیه ممنوع
overflow area ناحیه سرریز
range of adjustment ناحیه تنظیم
frequency region ناحیه فرکانس
radius of action ناحیه رانندگی
pyramidal area ناحیه هرمی
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
genital zone ناحیه تناسلی
heat affected zone ناحیه پیوند
gold field ناحیه زرخیز
range of variation ناحیه انحراف
output area ناحیه خروجی
depletion barrier ناحیه تخلیه
input area ناحیه ورودی
zones منطقه ناحیه
naval district ناحیه دریایی
depletion area ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
depletion layer ناحیه تخلیه
residential area ناحیه مسکونی
indifference zone ناحیه خنثی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
edge zone ناحیه لبه
oral zone ناحیه دهانی
goldfield ناحیه زرخیز
arid area ناحیه خشک
touch spot ناحیه بساوشی
region ناحیه عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com