English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mine field ناحیه مین گذاری شده دردریا
Other Matches
mine feild ناحیه مین گذاری شده
sea borne commerce بازرگانی دردریا
sailable قابل سواری دردریا
floating cargo باری که دردریا است
Only a drop in the bucket ( ocean) . قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
a drop in the ocean <idiom> قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
regional <adj.> ناحیه ای
range ناحیه
realm ناحیه
shires ناحیه
shire ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
sympatric هم ناحیه
subregion ناحیه
output area ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
sectors ناحیه
sector ناحیه
zones ناحیه
districts ناحیه
demesne ناحیه
realms ناحیه
areas ناحیه
reaching ناحیه
proclimax ناحیه
wards ناحیه
ward ناحیه
regions ناحیه
region ناحیه
district ناحیه
reach ناحیه
reached ناحیه
reaches ناحیه
zone ناحیه
partition ناحیه
situs ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
regionalism ناحیه گرایی
storage area ناحیه انبارش
active area ناحیه فعال
output area ناحیه خروجی
depletion zone ناحیه تخلیه
edge zone ناحیه لبه
measuring range ناحیه ی سنجش
zone of contact ناحیه تماس
area search جستجوی ناحیه
oral zone ناحیه دهانی
work area ناحیه کاری
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
residential area ناحیه مسکونی
common area ناحیه مشترک
skid row ناحیه پست
soft spot ناحیه نشست
range of variation ناحیه تغییر
district ناحیه نظامی
range of variation ناحیه انحراف
recording eara ناحیه ضبط
lumbar ناحیه کمر
range of storke ناحیه ضربه
range of adjustment ناحیه تنظیم
radius of action ناحیه رانندگی
districts ناحیه نظامی
pyramidal area ناحیه هرمی
commutation zone ناحیه کموتاسیون
wernicke's area ناحیه ورنیکه
boom swing ناحیه لرزش
touch spot ناحیه بساوشی
the abdominal region ناحیه شکم
sector commander فرمانده ناحیه
baffle area ناحیه کور
critical region ناحیه بحرانی
broca's area ناحیه بروکا
critical region ناحیه شاخص
buffer area ناحیه میانگیر
climatic region ناحیه اقلیمی
naval district ناحیه دریایی
overflow area ناحیه سرریز
silva ناحیه جنگلی
territorialization ایجاد ناحیه
critical area ناحیه بحرانی
dead space ناحیه کور
motor area ناحیه حرکتی
depletion layer ناحیه تخلیه
arid area ناحیه خشک
depletion barrier ناحیه تخلیه
depletion area ناحیه تخلیه
scan area ناحیه پیمایش
terrain زمین ناحیه
suppressor area ناحیه بازدارنده
audio range ناحیه صوتی
Equator ناحیه استوایی
erogenous zones ناحیه شهوتزا
erogenous zone ناحیه شهوتزا
sciatic ناحیه چاربند
two phase region ناحیه دو فازی
telephone area ناحیه اتصال
zone منطقه ناحیه
genital zone ناحیه تناسلی
gold field ناحیه زرخیز
goldfield ناحیه زرخیز
littoral ناحیه ساحلی
sector خط کش ریاضی ناحیه
heat affected zone ناحیه پیوند
slums ناحیه فقیرنشین
regions ناحیه عملیات
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
slum ناحیه فقیرنشین
forbidden zone ناحیه ممنوع
input area ناحیه ورودی
intermediate zone ناحیه ی میانی
Sept ناحیه محصو
zones منطقه ناحیه
frequency region ناحیه فرکانس
indifference zone ناحیه خنثی
region ناحیه فضا
region ناحیه نظامی
sectors خط کش ریاضی ناحیه
regions ناحیه فضا
part سهم ناحیه
region ناحیه عملیات
fixed area ناحیه ثابت
regions ناحیه نظامی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
regionalist منطقهای ناحیه گرای
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
naval district ناحیه عملیات دریایی
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
rimland حومه ناحیه مرکزی
space charge ناحیه بار فضا
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
coal field ناحیه زغال خیز
shielding region ناحیه حفافت کننده
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
palatinate ناحیه قلمرو کنت
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
climates ناحیه اوضاع جوی
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
climate ناحیه اوضاع جوی
pierian وابسته به ناحیه پیریا
drilling range ناحیه مته کاری
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
pale ناحیه محصور قلمروحدود
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
long wave range ناحیه موج بلند
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
papa پاپ کشیش ناحیه
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
palest ناحیه محصور قلمروحدود
interference area ناحیه ی تداخل امواج
local area network شبکه ناحیه محلی
catchment areas ناحیه تحت پوشش
paler ناحیه محصور قلمروحدود
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
zone ناحیه دسته بندی
coalfield ناحیه ذغال خیز
coalfields ناحیه ذغال خیز
papas پاپ کشیش ناحیه
executive area ناحیه هماهنگ ساز
catchment area ناحیه تحت پوشش
zones ناحیه دسته بندی
delinquency area ناحیه بزه خیز
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
vhf range ناحیه فرکانس خیلی بالا
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com