Dictiornary-Farsi | ناحیه چاربند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
sciatic	ناحیه چاربند


Other Matches

huckle	چاربند
sciatic	درناحیه چاربند
huckle bone	استخوان چاربند
innominate bone	استخژان چاربند که از سه استخوان درست شده است
blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
sector	ناحیه
sectors	ناحیه
reach	ناحیه
proclimax	ناحیه
district	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
regional <adj.>	ناحیه ای
zones	ناحیه
subregion	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
reaching	ناحیه
reaches	ناحیه
reached	ناحیه
ranges	ناحیه
ranged	ناحیه
range	ناحیه
situs	ناحیه
districts	ناحیه
demesne	ناحیه
zone	ناحیه
area	ناحیه
partition	ناحیه
partitions	ناحیه
output area	ناحیه
regions	ناحیه
region	ناحیه
realms	ناحیه
shire	ناحیه
shires	ناحیه
realm	ناحیه
ward	ناحیه
wards	ناحیه
areas	ناحیه
baffle area	ناحیه کور
silva	ناحیه جنگلی
arid area	ناحیه خشک
audio range	ناحیه صوتی
region	ناحیه فضا
area search	جستجوی ناحیه
skid row	ناحیه پست
active area	ناحیه فعال
range of storke	ناحیه ضربه
range of variation	ناحیه تغییر
regions	ناحیه فضا
territorialization	ایجاد ناحیه
telephone area	ناحیه اتصال
region	ناحیه عملیات
region	ناحیه نظامی
suppressor area	ناحیه بازدارنده
range of variation	ناحیه انحراف
littoral	ناحیه ساحلی
soft spot	ناحیه نشست
recording eara	ناحیه ضبط
slums	ناحیه فقیرنشین
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
slum	ناحیه فقیرنشین
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
scan area	ناحیه پیمایش
edge zone	ناحیه لبه
frequency region	ناحیه فرکانس
fixed area	ناحیه ثابت
residential area	ناحیه مسکونی
dead space	ناحیه کور
genital zone	ناحیه تناسلی
critical region	ناحیه شاخص
heat affected zone	ناحیه پیوند
broca's area	ناحیه بروکا
buffer area	ناحیه میانگیر
goldfield	ناحیه زرخیز
climatic region	ناحیه اقلیمی
gold field	ناحیه زرخیز
common area	ناحیه مشترک
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
sector commander	فرمانده ناحیه
critical area	ناحیه بحرانی
critical region	ناحیه بحرانی
forbidden zone	ناحیه ممنوع
zone	منطقه ناحیه
overflow area	ناحیه سرریز
pyramidal area	ناحیه هرمی
radius of action	ناحیه رانندگی
zones	منطقه ناحیه
intermediate zone	ناحیه ی میانی
boom swing	ناحیه لرزش
districts	ناحیه نظامی
zone of contact	ناحیه تماس
naval district	ناحیه دریایی
district	ناحیه نظامی
oral zone	ناحیه دهانی
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
output area	ناحیه خروجی
measuring range	ناحیه ی سنجش
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
sector	خط کش ریاضی ناحیه
motor area	ناحیه حرکتی
work area	ناحیه کاری
part	سهم ناحیه
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
Equator	ناحیه استوایی
terrain	زمین ناحیه
regionalism	ناحیه گرایی
the abdominal region	ناحیه شکم
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
lumbar	ناحیه کمر
storage area	ناحیه انبارش
touch spot	ناحیه بساوشی
regions	ناحیه نظامی
regions	ناحیه عملیات
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
input area	ناحیه ورودی
two phase region	ناحیه دو فازی
range of adjustment	ناحیه تنظیم
Sept	ناحیه محصو
indifference zone	ناحیه خنثی
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
pierian	وابسته به ناحیه پیریا
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
palatinate	ناحیه قلمرو کنت
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
hot temperature zone	ناحیه بسیار گرم
domain	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
high frequency range	ناحیه ی فرکانس بالا
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
interference zone	ناحیه ی تداخل امواج
naval district	ناحیه عملیات دریایی
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
regionalist	منطقهای ناحیه گرای
primary sensory area	ناحیه حسی نخستین
interference area	ناحیه ی تداخل امواج
local area network	شبکه ناحیه محلی
long wave range	ناحیه موج بلند
domains	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
paler	ناحیه محصور قلمروحدود
palest	ناحیه محصور قلمروحدود
coalfield	ناحیه ذغال خیز
coalfields	ناحیه ذغال خیز
catchment area	ناحیه تحت پوشش
catchment areas	ناحیه تحت پوشش
coagulation	تجمع مواد در یک ناحیه
neck of the woods <idiom>	ناحیه یا قسمتی از کشور
zones	ناحیه دسته بندی
zone	ناحیه دسته بندی
wing	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
winging	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
drilling range	ناحیه مته کاری
zonule	منطقه یا ناحیه کوچک
forbidden energy zone	ناحیه انرژی ممنوع
bailiwick	ناحیه قلمرو مامور
shielding region	ناحیه حفافت کننده
breadbasket	معده ناحیه حاصلخیز
coal field	ناحیه زغال خیز
common storage area	ناحیه اشتراکی انباره
crygenic region	ناحیه انجماد سنجی
delinquency area	ناحیه بزه خیز
rimland	حومه ناحیه مرکزی
executive area	ناحیه هماهنگ ساز
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
auditory projection area	ناحیه ادراک شنیداری
space charge	ناحیه بار فضا
climate	ناحیه اوضاع جوی
climates	ناحیه اوضاع جوی
tertiary projection area	ناحیه فرافکنی سوم
papa	پاپ کشیش ناحیه
papas	پاپ کشیش ناحیه
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
sector commander	فرمانده ناحیه پدافند هوایی
territorialization	محدود کردن بیک ناحیه
rainfall area	منطقه بارش ناحیه بارندگی
superintendent registrar	سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
vorlage	خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
ward heeler	کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
orbitonasal	وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
depth of hardening zone	عمق ناحیه سخت گردانی
weaknesses	ناحیه نزدیک نوک شمشیر
infrasonic frequency range	ناحیه فرکانس مادون صوت
hyperesthesia	حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
hyperaesthesia	حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
zoomed	بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms	بزرگ کردن یک ناحیه از متن
high frequency region of a spectrum	ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
outbound	عازم ناحیه دور دست
exurb	ناحیه یا منطقهء خارج شهری
vhf range	ناحیه فرکانس خیلی بالا
zoom	بزرگ کردن یک ناحیه از متن