English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
toenail ناخن انگشت پا
toenails ناخن انگشت پا
Search result with all words
a man's best friends are his ten fingers <proverb> کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
Other Matches
mitten دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
fingernail ناخن
fingernails ناخن
ungual ناخن
finger nail ناخن
nails ناخن
nailed ناخن
nail ناخن
exoskeleton ناخن
talons ناخن
talon ناخن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fluke ناخن لنگر
onycha ناخن بویا
lunula هلال ته ناخن
ungual ناخن دار
ungulate بشکل ناخن
flukes ناخن لنگر
lunule هلال ته ناخن
thumbnail ناخن شست
nail biting ناخن خایی
onychophagia ناخن خایی
thumbnails ناخن شست
parer ناخن گیر
onycha ناخن پریان
hangnail ریشه ناخن
hang nail ریشه ناخن
paring knife ناخن گیر
emery board سوهان ناخن
To cut ones nails. ناخن چیدن
nail files ناخن تراش
nail files سوهان ناخن
nail brushes برس ناخن
nail brushes ناخن پاک کن
nail brush برس ناخن
nail brush ناخن پاک کن
paring ناخن بریده شده
scraped با ناخن و جنگال خراشیدن
parings ناخن بریده شده
nail polish رنگ و جلای ناخن
claws سرپنجه جانوران ناخن
claw سرپنجه جانوران ناخن
expeditate ناخن یاپای جلو
clawed سرپنجه جانوران ناخن
clawing سرپنجه جانوران ناخن
scrape با ناخن و جنگال خراشیدن
scrapes با ناخن و جنگال خراشیدن
ungula سم ناخن چنگال چنگک
scraping با ناخن و جنگال خراشیدن
thumbnails هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail هر چیزی که باندازه ناخن باشد
unguis ناخنک ناخن پریان میخ یاناخن
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
hangnail ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
fingers انگشت
dactyl انگشت
digits انگشت
finger انگشت
monodactylous تک انگشت
digit انگشت
adactylous بی انگشت
egregious انگشت نما
digitiform انگشت مانند
finger mark اثر انگشت
finger print اثر انگشت
pinkie انگشت کوچک
five finger پنج انگشت
gazing stock انگشت نما
rule of thumb حساب انگشت
sawison keut نوک دو انگشت
little fingers انگشت کوچک
soleprint انگشت نگاری از پا
syndacty چسبیده انگشت
the little finger انگشت کهین
the middle finger انگشت میانه
the ring finger انگشت حلقه
potentilla پنج انگشت
pollex انگشت شست
pinky انگشت کوچک
marplot انگشت به شیر زن
medius انگشت میان
medius انگشت وسطی
middle finger انگشت میان
soon koot نوک انگشت
phalange بند انگشت
to become a byword انگشت نماشدن
the first or index finger انگشت نشان
conspicuous انگشت نما
forefingers انگشت شهادت
finger انگشت زدن
forefingers انگشت نشان
fingers انگشت زدن
fingered انگشت دار
fingered انگشت مانند
forefinger انگشت شهادت
forefinger انگشت نشان
knuckle بند انگشت
knuckles بند انگشت
the first or index finger انگشت شهادت
fingering استفاده از انگشت
fingerprinted اثر انگشت
fingerprinting اثر انگشت
fingerprints اثر انگشت
fingertip نوک انگشت
fingertips نوک انگشت
fingerprint اثر انگشت
ring fingers انگشت انگشتر
cinquefoil پنج انگشت
notoriety انگشت نمایی
cinqfoil پنج انگشت
finger painting نقاشی با انگشت
agnail میخچهء پا یا انگشت پا
dactylagraphy انگشت نگاری
dactylitis اماس انگشت
ring finger انگشت انگشتر
digitate انگشت دار
index finger انگشت نشان
dactyloscopy انگشت نگاری
index fingers انگشت نشان
the little finger انگشت کوچک کلنج
phalanges استخوان انگشت گروه
flagrant انگشت نما رسوا
tap the door with your fingers انگشت بزنید بدر
to run over تند انگشت گذاشتن
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
finger tapping ضربه زنی با انگشت
To finger something. به چیزی انگشت زدن
finger print department اداره انگشت نگاری
finger play استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger mark با انگشت چرک کردن
finger glass فرف انگشت شوئی
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
hitsu shiubi مفصل انگشت وسط
finger thumb opposition تقابل شست و انگشت
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
phalange استخوان انگشت یاپنجه
pettitoes چیز بی ارزش انگشت پا
nose-picking انگشت کردن در بینی
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
little finger انگشت کوچک دست
pinkie انگشت کوچک دست
ring finger انگشت چهارم دست چپ
knucklebone استخوان بند انگشت
index نمودار انگشت سبابه
indexed نمودار انگشت سبابه
proverbialize انگشت نما کردن
indexes نمودار انگشت سبابه
polydactyl چند انگشتی پر انگشت
notoriously بطور انگشت نما
pokes فشار با نوک انگشت حرکت
poked فشار با نوک انگشت حرکت
fingering پنجه گذاری انگشت کاری
poke فشار با نوک انگشت حرکت
poking فشار با نوک انگشت حرکت
to make an e. of oneself خود را انگشت نما کردن
jam گرفتن شکاف کوه با انگشت
pizzicato با ضرب نوک انگشت یاناخن
agnus castus پنج انگشت فلفل بری
lumbrical ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
phalangeal وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
toes با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toe با انگشت پا زدن یاراه رفتن
jammed گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingers باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
jams گرفتن شکاف کوه با انگشت
toe انگشت پای مهره داران جای پا
To be flabbergasted (bewildered). انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
To be conspicuous. انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
toes انگشت پای مهره داران جای پا
twos دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to gouge out a persons eye چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
syndactyl دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
two دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
ageum son قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
to queer the pitch for any one نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifts بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
ungicular ناخن دار سم دار
unguiculate ناخن دار سم دار
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com