English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
mal de mer ناخوشی دریا
maldemer ناخوشی دریا
Other Matches
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
had health ناخوشی
malady ناخوشی
ill health ناخوشی
sicknesses ناخوشی
illnesses ناخوشی
sickness ناخوشی
illness ناخوشی
diseases ناخوشی
disease ناخوشی
unhealthiness ناخوشی
maladies ناخوشی
trichosis ناخوشی مو
indisposedness ناخوشی
invalidism ناخوشی
morbidity ناخوشی
morbidness ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
laryngopathy ناخوشی خرخره
pathogeny پیدایش ناخوشی
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
bulimy ناخوشی گرسنگی
biliousness ناخوشی زردابی
enteropathy ناخوشی رودهای
spelled حمله ناخوشی
livers ناخوشی جگر
liver ناخوشی جگر
morbid ویژه ناخوشی
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
microzym میکرب ناخوشی
out break of a disease شیوع ناخوشی
spell حمله ناخوشی
spells حمله ناخوشی
dermatopathy ناخوشی پوست
pathognomomical نماینده ناخوشی
impaludism ناخوشی مردابی
liver trouble ناخوشی جگر
hepatic disease ناخوشی جگر
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
pathognomic نماینده ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
morbific تولیدکننده ناخوشی
diagnoses تشخیص ناخوشی
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
diagnosis تشخیص ناخوشی
estival ناخوشی تابستانی
morbific ناخوشی اور
pandemic ناخوشی همه گیر
pandemics ناخوشی همه گیر
metastasis جابجا شدن ناخوشی
qualms ناخوشی همه جاگیر
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
cirrhosis ناخوشی الکی جگر
paragrahia ناخوشی غلط نویسی
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
pellagrous دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
epizootic ناخوشی همه گیرحیوانی
epidmic disease ناخوشی همه جا گیر
laryngopathy ناخوشی خشک نای
bunt ناخوشی قارچی گندم
mycotic دچار ناخوشی قارچی
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
he is liable to become sick اماده ناخوشی است
psychopathic وابسته به ناخوشی دماغی
contagion سرایت ناخوشی واگیر
sickleave مرخصی بابت ناخوشی
pathogenesis مبحث پیدایش ناخوشی
psychiater پزشک ناخوشی دماغی
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
contagions سرایت ناخوشی واگیر
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
pestilence ناخوشی همه جاگیر
qualm ناخوشی همه جاگیر
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
attack اصابت یا نزول ناخوشی
unhealthy ناخوش ناخوشی اور
otological وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
pathognomic وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
pathognomonic وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
hydrargyia or rism مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
framboesia ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
galvanist متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
to pretend illness نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
sea froth کف دریا
saltwater اب دریا
sepiolite کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
acajou دریا
sea foam کف دریا
bree دریا
sea دریا
cuttlebone کف دریا
sea foam کف آب دریا
the blue دریا
benthos ته دریا
ground کف دریا
high tide مد دریا
asea در دریا
seas دریا
high tides مد دریا
high water line خط مد دریا
overboard در دریا
holm دریا
asea به دریا
at sea در دریا
sea bed کف دریا
cuttle bone کف دریا
the deep دریا
channelled دریا
beach foam کف آب دریا
main دریا
flood رو د دریا
mere دریا
floods رو د دریا
high water مد دریا
flooded رو د دریا
meerscham کف دریا
lough اب دریا
meerschaum کف دریا
spume کف آب دریا
ocean foam کف آب دریا
seabed کف دریا
channel دریا
channeled دریا
merest دریا
channels دریا
on the sea دریا
waterscape اب دریا
the wave دریا
channeling دریا
ocean bound رهشپار دریا
low water پس رفت اب دریا
sea born زاده دریا
on shore winds دریا باد
risk دل به دریا زدن
sea purse گرداب دریا
high water دریا درحال مد
davy jones جنی دریا
naval aviation هوا دریا
sea shore کرانه دریا
seafarer دریا نورد
seafarers دریا نورد
passage دریا کرایه
passages دریا کرایه
seaborne دریا برد
sea water damage خسارت اب دریا
sea state وضعیت دریا
datum level سطح اب دریا
sea state حالت دریا
sea sickness دریا گرفتگی
dead in the water متوقف در دریا
sea coast کرانه دریا
foreshores کنار دریا
seacoast دریا کنار
sea bed بستر دریا
seashores ساحل دریا
sea breeze نسیم دریا
sea breezes نسیم دریا
sea anchor لنگر دریا
seascape دورنمای دریا
sailer دریا نورد
pelagic ساکن دریا
seascapes دورنمای دریا
seaboard کرانه دریا
seaboards کرانه دریا
seashore ساحل دریا
holding ground گیرایی کف دریا
sea board کناره دریا
sea girt دریا بست
marooner دریا زن غارتگر
sea duty خدمت دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com