Dictiornary-Farsi | ناسازگاری تضاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 70 (6 milliseconds)

English	Persian
conflict	ناسازگاری تضاد
conflicted	ناسازگاری تضاد
conflicts	ناسازگاری تضاد


Other Matches

polarities	تضاد
confliction	تضاد
oppositeness	تضاد
opposition	تضاد
antithesis	تضاد
antitheses	تضاد
polarization	تضاد
polarity	تضاد
contradiction	تضاد
contradictions	تضاد
self contradiction	تضاد نفس
economic conflict	تضاد اقتصادی
opposition	مقاومت تضاد
conflict of interest	تضاد منافع
color contrast	تضاد رنگی در زمینه فرش
insalubrity	ناسازگاری
incongruities	ناسازگاری
disagreeability	ناسازگاری
maladaptation	ناسازگاری
incongruence	ناسازگاری
incongruousness	ناسازگاری
intransigeance	ناسازگاری
inconsistence	ناسازگاری
incongruity	ناسازگاری
inconsistencies	ناسازگاری
inconsistency	ناسازگاری
variance	ناسازگاری
maladjustment	ناسازگاری
maladjustments	ناسازگاری
paradoxes	ناسازگاری
paradox	ناسازگاری
repugnance	ناسازگاری
discord	ناسازگاری
inconveniences	دردسر ناسازگاری
inconsistencies	ناسازگاری ناهماهنگی
inconveniencing	دردسر ناسازگاری
inconvenience	دردسر ناسازگاری
social maladjustment	ناسازگاری اجتماعی
vocational maladjustment	ناسازگاری شغلی
inconvenienced	دردسر ناسازگاری
inconsistency	ناسازگاری ناهماهنگی
aversions	مخالفت ناسازگاری
disagreement	اختلاف ناسازگاری
disagreements	اختلاف ناسازگاری
antipathy	ناسازگاری انزجار
contrariety	مغایرت ناسازگاری
contrariness	ناجوری ناسازگاری
incongrvity	ناجوری ناسازگاری
aversion	مخالفت ناسازگاری
eris	الهه ناسازگاری
inconsistence	ناسازگاری ناهماهنگی
antibiosis	تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
incoherence	عدم تطابق ناسازگاری
to be in disagreement [with somebody]	ناسازگاری کردن [با کسی]
intransigency	سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody]	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
intransigence	سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at strife [with somebody] [over something]	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
inadaptability	عدم قابلیت توافق ناسازگاری
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
reach out with an olive branch	[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom>	[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
voter	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
Temerchin motife	نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
antibiosis	تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود