English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
internal ناشی ازدرون
Search result with all words
internal باطنی ناشی ازدرون
Other Matches
through out ازدرون وبیرون
it is rotten at the core ازدرون خراب است
ingrowth رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
resulting ناشی
amateurish ناشی
dilettante ناشی
maladroit ناشی
muffs ناشی
muffing ناشی
muffed ناشی
skill less ناشی
skilless ناشی
therefrom ناشی از ان
dilettantes ناشی
result ناشی
mala filde ناشی
gauche ناشی کج
emergent ناشی
ills ناشی
ill- ناشی
ill ناشی
even tual ناشی
resulted ناشی
resultant ناشی
due ناشی از
descended ناشی
dilettanti ناشی
muff ناشی
on account of somebody [something] ناشی از
Due to ناشی از
emanating ناشی شدن
issues ناشی شدن
issued ناشی شدن
dittographic ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident ناشی از یک حادثه
negligent ناشی از بی مبالاتی
gaucherie ناشی گری
irritative ناشی از تحریک
hypostatic ناشی از ته نشینی
gremie بی تجربه و ناشی
emanates ناشی شدن
toxic ناشی از زهراگینی
awkwardness ناشی گری
unfortunate ناشی ازبدبختی
awkward بی لطافت ناشی
emanated ناشی شدن
emanate ناشی شدن
premune ناشی از جلوگیری
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
adipic ناشی ازچربی
novices ادم ناشی
novice ادم ناشی
guttural ناشی از گلو
abnerval ناشی از عصب
jackleg ناشی نادرست
awkward age سن خامکار [ناشی]
stingy ناشی از خست
unskil ناشی بی مهارت
rhapsodical ناشی از احساسات
sequent منتج ناشی
rises ناشی شدن
rises ناشی شدن از
rise ناشی شدن
rise ناشی شدن از
variorum ناشی ازچندمنبع
tisy ناشی از مستی
privative ناشی از محرومیت
issue ناشی شدن
unperfect ناشی نابلد
wind wave موج ناشی از باد
wind wave خیز اب ناشی از باد
war risks خطرات ناشی از جنگ
tutelar authority اختیار ناشی از قیومت
resulting ناشی شدن نتیجه
transmissions خطای ناشی از اختلال در خط
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
resulted ناشی شدن نتیجه
vinculo matrimonii ناشی از علقه زوجیت
well-intentioned ناشی از نیت خوب
sentiment ضعف ناشی ازاحساسات
result ناشی شدن نتیجه
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
short sighted ناشی از کوته نظری
shear stress تنش ناشی از برش
shear failure گسیختگی ناشی از برش
inexpertly ازروی ناشی گری
indiscriminate ناشی از عدم تبعیض
renunciatory ناشی از انکار نفس
ebb current جریان ناشی از افت اب
renunciative ناشی از انکار نفس
ravening حریص ناشی از حرص
profits a prendre حقوق ناشی از مزارعه
impiteous ناشی از سخت دلی
pot valour دلپری ناشی از مستی
perjurious ناشی از پیمان شکنی
interoceptive ناشی از امعاء واحشاء
intuitional ناشی از درک مستقیم
left handed واقع در سمت چپ ناشی
diastrophic ناشی ازتغییرات ارضی
despiteous ناشی ازکینه یالج
absorption losses تلفات ناشی از جذب
associative facilitation سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition بازداری ناشی از تداعی
inexpertness ناشی گری بی تخصصی
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
rube ادم دهاتی ناشی
royalistic ناشی از شاه پرستی
shear crack ترک ناشی از برش
occupation disease امراض ناشی از کار
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
transmission خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning ناشی از قصد خوب
ingenious با هوش ناشی از زیرکی
arise رخ دادن ناشی شدن
arises رخ دادن ناشی شدن
arising رخ دادن ناشی شدن
come رخ دادن ناشی شدن
comes رخ دادن ناشی شدن
proceeded ناشی شدن از عایدات
flow ناشی شدن فلو
flowed ناشی شدن فلو
well-meaning ناشی از قصد خوب
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
proceed ناشی شدن از عایدات
flows ناشی شدن فلو
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
demand pull inflation تورم ناشی از فشار تقاضا
deflationary gap لطمه ناشی از رکود اقتصادی
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
rounding errors خطاهای ناشی از سرراست کردن
covenant in low تعهد ناشی ازحکم قانون
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
cost push inflation تورم ناشی از فشار هزینه
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
somatogenic ناشی از سلولهای جداری وبدنه
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rental income درامد ناشی از اجاره بها
scrupulous ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
deriving ناشی شدن از منتج کردن
derives ناشی شدن از منتج کردن
derive ناشی شدن از منتج کردن
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
lummox ادم ناشی وخام دست
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish بیت پرست ناشی ار شرک
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
awesome حاکی از ترس ناشی از بیم
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
dispersion error اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
idols of the cave اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
maladroitness ناشی گری بیدست و پایی
laity مردم غیر روحانی ناشی
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
bizarre غیر مانوس ناشی از هوس
idols of the market اوهام ناشی از سخن وامیزش
titular ناشی از لقب رسمی افتخاری
catcher بوکسور ناشی کتک خور
wage push inflation تورم ناشی از فشار مزد
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorns مبتدی ادم خام یا ناشی
well mcaning خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load سربار ناشی از اثرات باد
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
induce خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
commutator riple تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
induced خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machines خطای ناشی خرابی سخت افزار
truncation خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
rat a tat tat صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
to die a violent death مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machined خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
posthypnotic ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
inducing خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
waiting delay تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
awkwardly از روی خام دستی یا ناشی گری
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
deformation due to moisture and tempratu تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
eddy loss افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
endogenous مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
failure خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com