Dictiornary-Farsi | ناشی از انکار نفس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
renunciative	ناشی از انکار نفس
renunciatory	ناشی از انکار نفس


Other Matches

tortious liability	ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead	جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
disavowing	انکار
disclamation	انکار
gainsay	انکار
disavows	انکار
gainsaying	انکار
gainsays	انکار
disavow	انکار
disavowed	انکار
gainsaid	انکار
contradictions	انکار
contradiction	انکار
recantation	انکار
retractaion	انکار
denial	انکار
disavowal	انکار
denegation	انکار
disproval	انکار
abjuration	انکار
denials	انکار
disaffirmation	انکار
negation	انکار
abnegation	انکار رد
repudiation	انکار
forswear	انکار کردن
undeniably	انکار ناپذیر
back-pedalling	انکار کردن
palinode	صنعت انکار
forswearing	انکار کردن
deny	انکار کردن
gainsayer	انکار کننده
forswore	انکار کرد
irrefutability	انکار ناپذیری
denied	انکار کردن
undeniable	انکار ناپذیر
renounced	انکار کردن
renounce	انکار کردن
renouncing	انکار کردن
forswears	انکار کردن
renounces	انکار کردن
denies	انکار کردن
denying	انکار کردن
denier	انکار کننده
recanted	انکار کردن
recant	انکار کردن
gainsays	انکار کردن
gainsaying	انکار کردن
gainsay	انکار کردن
recanting	انکار کردن
recants	انکار کردن
disclaimed	انکار کردن
repudiating	انکار کردن
repudiates	انکار کردن
repudiate	انکار کردن
disclaims	انکار کردن
disclaiming	انکار کردن
disclaim	انکار کردن
abnegate	انکار کردن
back-pedals	انکار کردن
back-pedalled	انکار کردن
back-pedal	انکار کردن
self-denial	انکار خویشتن
self-denial	انکار نفس
self denial	انکار نفس
unchallenged	انکار ناپذیر
retractable	انکار پذیر
self renunciation	انکار نفس
self abnegation	انکار نفس
disaffirm	انکار کردن
irrefutable	انکار ناپذیر
reneges	انکار کردن
gainsaid	انکار کردن
reneged	انکار کردن
renege	انکار کردن
reneging	انکار کردن
deniable	قابل انکار
denying	انکار یا حاشا کردن
atheistic	وابسته به انکار خدا
peremptory	غیر قابل انکار
deny	انکار یا حاشا کردن
denies	انکار یا حاشا کردن
forswears	باسوگند انکار کردن
forswear	باسوگند انکار کردن
denied	انکار یا حاشا کردن
forswearing	باسوگند انکار کردن
atheism	انکار وجود خدا
he has a good mind	که انکار را انجام دهد
negative	رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatory	مبنی بر نفی یا انکار
negation of statement	انکار یا تکذیب گفتهای
negatives	رد یا تکذیب یا انکار کردن
disparage	انکار فضیلت چیزی راکردن
the odds are that he will doit	احتمال دارد که انکار را بکند
disclaim all liability	کلیه بدهیها را انکار کردن
owning to his i. to do that	نظر به عجزاواز کردن انکار
disparages	انکار فضیلت چیزی راکردن
disparaged	انکار فضیلت چیزی راکردن
rebuttable presumption	فرض قانونی قابل انکار
self abnegating	انکار کننده نفس خود
irrefragable	غیر قابل انکار و تکذیب
how nicely he did it	چقدرخوب انکار را انجام داد
estoppel	عدم امکان انکار پس از اقرار
to make [deny] an allegation	تهمتی زدن [ را انکار کردن]
conclusive or irrebuttable presumption	فرض قانونی غیر قابل انکار
issue of fact	نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
there is no p of doing it	کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
estopel	عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
on account of somebody [something]	ناشی از
Due to	ناشی از
maladroit	ناشی
amateurish	ناشی
descended	ناشی
dilettante	ناشی
ills	ناشی
due	ناشی از
result	ناشی
resulted	ناشی
resulting	ناشی
dilettanti	ناشی
dilettantes	ناشی
muffs	ناشی
skilless	ناشی
skill less	ناشی
ill	ناشی
ill-	ناشی
even tual	ناشی
resultant	ناشی
emergent	ناشی
gauche	ناشی کج
therefrom	ناشی از ان
mala filde	ناشی
muff	ناشی
muffed	ناشی
muffing	ناشی
estoppel	اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
jackleg	ناشی نادرست
irritative	ناشی از تحریک
due to an accident	ناشی از یک حادثه
awkwardness	ناشی گری
gremie	بی تجربه و ناشی
hypostatic	ناشی از ته نشینی
toxic	ناشی از زهراگینی
unfortunate	ناشی ازبدبختی
gaucherie	ناشی گری
dittographic	ناشی ازتکراراشتباهی
premune	ناشی از جلوگیری
abnerval	ناشی از عصب
sequent	منتج ناشی
adipic	ناشی ازچربی
issued	ناشی شدن
tisy	ناشی از مستی
unperfect	ناشی نابلد
variorum	ناشی ازچندمنبع
unskil	ناشی بی مهارت
as green as grass <idiom>	کم تجربه و ناشی
privative	ناشی از محرومیت
rhapsodical	ناشی از احساسات
guttural	ناشی از گلو
novice	ادم ناشی
novices	ادم ناشی
awkward age	سن خامکار [ناشی]
awkward	بی لطافت ناشی
rises	ناشی شدن از
stingy	ناشی از خست
rises	ناشی شدن
emanate	ناشی شدن
rise	ناشی شدن از
internal	ناشی ازدرون
emanating	ناشی شدن
emanates	ناشی شدن
emanated	ناشی شدن
issues	ناشی شدن
issue	ناشی شدن
negligent	ناشی از بی مبالاتی
rise	ناشی شدن
ingenious	با هوش ناشی از زیرکی
well-intentioned	ناشی از نیت خوب
toxic psychosis	روان پریشی ناشی از سم
ebb current	جریان ناشی از افت اب
wind wave	خیز اب ناشی از باد
absorption losses	تلفات ناشی از جذب
war risks	خطرات ناشی از جنگ
wind wave	موج ناشی از باد
damage feasant	خسارت ناشی از حیوانات
vinculo matrimonii	ناشی از علقه زوجیت
use inheritance	وراثت ناشی از کاربرد
despiteous	ناشی ازکینه یالج
tutelar authority	اختیار ناشی از قیومت
diastrophic	ناشی ازتغییرات ارضی
short sighted	ناشی از کوته نظری
shear stress	تنش ناشی از برش
intuitional	ناشی از درک مستقیم
internal	باطنی ناشی ازدرون
left handed	واقع در سمت چپ ناشی
ravening	حریص ناشی از حرص
profits a prendre	حقوق ناشی از مزارعه
pot valour	دلپری ناشی از مستی
occupation authorities	اقتدارات ناشی از اشغال