Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English
Persian
dispenser
نافرهزینه تلگراف
dispensers
نافرهزینه تلگراف
Other Matches
procurators
نافرهزینه
procurator
نافرهزینه
wires
تلگراف کردن تلگراف زدن
wire
تلگراف کردن تلگراف زدن
telegram
تلگراف
telegraphing
تلگراف
telegraphed
تلگراف
telegraph
تلگراف
telegraphically
با تلگراف
telegrams
تلگراف
cable
تلگراف
cablegram
تلگراف
cabled
تلگراف
telegraphy
تلگراف
telegraphs
تلگراف
telegraphy
فن تلگراف
multiple telegraphy
تلگراف چندگانه
line telegraphy
تلگراف خطی
impluse telegraphy
تلگراف ایمپولزی
duplex telegraphy
تلگراف دوگانه
duplex telegraphy
تلگراف دو جهتی
wireless telegraphy
تلگراف بیسیم
central office
تلکس و تلگراف
by wire
بوسیله تلگراف
phonoplex telegraphy
تلگراف فونوپلکس
radio telegraphy
تلگراف بیسیم
telegraph engineering
تکنیک تلگراف
telegraph key
تکمه تلگراف
telegraph relay
رله تلگراف
telegrapher
تلگراف کننده
telegraphic alphabet
الفبای تلگراف
telegraphic key
شستی تلگراف
telegraph cable
کابل تلگراف
telegraph apparatus
دستگاه تلگراف
radiotelegraph
تلگراف بی سیم
radiotelegraph
رادیو تلگراف
radiotelegraphic
تلگراف بی سیم
radiotelegraphy
تلگراف بی سیم
relay magnet
رله تلگراف
spark sending
تلگراف جرقهای
synchronous telegraphy
تلگراف همزمان
telegraph alphabet
الفبای تلگراف
telegraph
تلگراف کردن
cable
سیم تلگراف
telegraph
دستگاه تلگراف
radioteletype
تلگراف بی سیم
wireless
تلگراف بی سیم
wirelesses
تلگراف بی سیم
telegrams
تلگراف کردن
telegram
تلگراف کردن
cabled
تلگراف کردن
telegraphed
دستگاه تلگراف
cabled
سیم تلگراف
telegraphing
دستگاه تلگراف
telegraphed
تلگراف کردن
cable
تلگراف کردن
telegraphs
دستگاه تلگراف
telegraphs
تلگراف کردن
telegraphing
تلگراف کردن
radiotelegraphic
تلگراف رادیویی کردن
trunks
تلگراف یا تلفن بدنه
surface line
خط تلفن و تلگراف تعجیلی
rewiring
دوباره تلگراف زدن
rewires
دوباره تلگراف زدن
trunk
تلگراف یا تلفن بدنه
rewired
دوباره تلگراف زدن
wireway
سیم تلگراف و تلفن
rewire
دوباره تلگراف زدن
radiotelegraph
تلگراف رادیویی کردن
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
keyboard printing telegraph
تلگراف ثبات تکمهای
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
fire alarm telegraph
تلگراف اتش سوزی
multiplex telegraphy
تلگراف چند جهتی
ink writer
در تلگراف مرکب نویس
polar duplex telegraphy
تلگراف دو جهتی قطبی
quadruplex circuit
تلگراف تمام جهتی
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
quadruplex telegraphy
تلگراف تمام جهتی
quadruplex telephony
تلگراف تمام جهتی
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
surface line
خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
cabled
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
cable
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt
کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relayed
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
teleprinter
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters
وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
cable
سیم کشی کردن تلگراف کردن
cabled
سیم کشی کردن تلگراف کردن
ticker
دارای صدای تیک تیک تلگراف
wires
سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire
سیم تلگراف سیم کشی کردن
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com