Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
incapacitate	ناقابل ساختن
incapacitated	ناقابل ساختن
incapacitates	ناقابل ساختن
incapacitating	ناقابل ساختن
Other Matches
bagatelles	ناقابل
trivial	ناقابل
trifles	ناقابل
bagatelle	ناقابل
unqulified	ناقابل
demeritorious	ناقابل
trifle	ناقابل
trivially	بطور ناقابل
inconsiderable	خرد ناقابل
He is a capable man . he is a man of ability .	بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
set up	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
constructing	ساختن
miscreate	بد ساختن
generating	ساختن
constructs	ساختن
constructed	ساختن
creating	ساختن
fabricate	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
fabricated	ساختن
construct	ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
indite	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
invent	ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
confect	ساختن
make	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
dree	ساختن با
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
makes	ساختن
composes	ساختن
generates	ساختن
idolised	بت ساختن
produce	ساختن
forborne	ساختن با
mints	ساختن
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
remake	از نو ساختن
mint	ساختن
produced	ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
produces	ساختن
minted	ساختن
generated	ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
bridge	پل ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
generate	ساختن
minting	ساختن
to t. up	ساختن
upbuild	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
disable	ناتوان ساختن
familiarises	اشنا ساختن
diversify	گوناگون ساختن
maximising	بیشینه ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
familiarised	اشنا ساختن
produces	ساختن محصول
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
familiarising	اشنا ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
nauseate	متنفر ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarize	اشنا ساختن
notifies	اگاه ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
internalization	درونی ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
denigration	سیاه ساختن
subverts	واژگون ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
notify	اگاه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
produced	ساختن محصول
reconciles	راضی ساختن
reconcile	راضی ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
produce	ساختن محصول
discovers	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
notified	اگاه ساختن
subverting	واژگون ساختن
snarl	خشمگین ساختن
countermand	باطل ساختن
discourage	بی جرات ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
vitiates	معیوب ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
insures	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
minimises	کمینه ساختن
vitiate	معیوب ساختن
minimised	کمینه ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	معیوب ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com