English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
named here under نامبرده زیرین
Other Matches
mentioned نامبرده
aforenamed نامبرده درپیش
loco citato در جای نامبرده
undermentioned نامبرده در زیر
mentioned <adj.> <past-p.> نامبرده شده
stated <adj.> <past-p.> نامبرده شده
named <adj.> <past-p.> نامبرده شده
termed <adj.> <past-p.> نامبرده شده
herein named نامبرده دراین نامه
prenominate قبلا نامبرده شده
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
Manx وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
subjecent زیرین
underlip لب زیرین
following <adj.> زیرین
downstair زیرین
underside زیرین
undersides زیرین
under زیرین
under- زیرین
after mentioned زیرین
following on زیرین
inferiors زیرین
inferior زیرین
following زیرین
underscored زیرین خط
underscores زیرین خط
underscore زیرین خط
underscoring زیرین خط
underline خط زیرین
underlined خط زیرین
underlips لب زیرین
underlines خط زیرین
ulna زند زیرین
undercoat پشم زیرین
labium لب زیرین حشره
the underwritten names نامهای زیرین
inferior colliculus برجستگی زیرین
hypolimnion اب سرد زیرین
hypodermis پوست زیرین
underpart زیرین بخش
true pelvis لگن زیرین
lower floor اشکوب زیرین
the figure below رقم زیرین
the f. words کلمات زیرین
sub grade لایه زیرین
nether millstone اسیاسنگ زیرین
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
neath or neath پایین زیرین
maxilla ارواره زیرین
tropopause زیرین مرز
troposphere زیرین سپهر
mandibular ارواره زیرین
inferior planets سیارات زیرین
underpass زیرین راه
undercuts ببرش زیرین
beneath زیرین پایینی
base stone سنگ زیرین
underworld زیرین جهان
downward پایین زیرین
underpasses زیرین راه
underneath زیرین پایینی
limbs اندام زیرین
limb اندام زیرین
bedding لایه زیرین
culet پخ زیرین برلیان
bottom line طناب زیرین
dewatering outlets خروجی زیرین
bottom slide لغزنده زیرین
undercut ببرش زیرین
subways مجرای زیرین
cutis پوست زیرین
subway مجرای زیرین
top lift طبقه زیرین پاشنه پا
press bed بخش زیرین پرس
trismus تشنج ارواره زیرین
underside طرف یا سوی زیرین
undergrowth پشم یارویش زیرین
cutis لایه زیرین پوست
nether millstone سنگ زیرین اسیاب
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
binder course قشر زیرین رویه
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
undersides طرف یا سوی زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
semibasement نیم طبقه زیرین ساختمان
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
neck necessity قسمت زیرین تاج ستون
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
calipee کاسه زیرین لاک پشت
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
jibbed بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jib بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibs بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibbing بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
martingale طناب یا زنجیر زیرین دگل یابادبان
diffusion روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
labrum لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
rhizome ساقههای زیر زمینی ریشه مانند ساقه زیرین
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
overbite پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
labral وابسته به لب زیرین بندپائیان یا لبه صدف ه لبه بیرونی صدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com