Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 62 (8 milliseconds)
English	Persian
to be bethrothed	نامزد شدن
Search result with all words
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
intended	نامزد
the bride elect	نامزد
candid	کاندیدا نامزد
engaged	نامزد شده
engaged	نامزد
candidate	نامزد کاندید
candidate	داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidate	نامزد
candidates	نامزد کاندید
candidates	داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates	نامزد
designed	نامزد
put up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
nominated	نامزد کردن
designate	نامزد کردن
designates	نامزد کردن
designating	نامزد کردن
couple	دو نامزد
coupled	دو نامزد
couples	دو نامزد
betrothed	نامزد شده
bespoke	نامزدی نامزد شده
bespoken	نامزدی نامزد شده
earmarked	نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
nominee	نامزد
nominees	نامزد
nominate	نامزد کردن
nominates	نامزد کردن
nominating	نامزد کردن
affianced	نامزد
affianced	نامزد شده
an engaged couple	دو تن نامزد
bethrothed	نامزد
candidate master	نامزد استادی شطرنج
designee	نامزد
favorite son	نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
fiance	نامزد
fiance	نامزد گرفتن
fiancee	نامزد
nominator	نامزد کننده
postulancy	کاندید نامزد انجام امری
postulant	نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
to put in for	تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
to put up	منزل دادن به نامزد کردن
to stand for	نامزد بودن هواخواه بودن
troth	نامزد کردن
trothplight	نامزد شدن نامزد کردن
ordinand	نامزد انتصاب
ordinands	نامزد انتصاب
running mate	نامزد معاونت ریاستجمهوری
running mates	نامزد معاونت ریاستجمهوری
fiancT	نامزد
got a thing going <idiom>	باکسی نامزد شدن
in love - engaged - married	عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to become engaged	نامزد کردن
to get engaged	نامزد کردن
candidate	نامزد
candidate	نامزد انتخاباتی
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com