English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
nominator نامزد کننده
Other Matches
postulant نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
trothplight نامزد شدن نامزد کردن
couples دو نامزد
couple دو نامزد
coupled دو نامزد
an engaged couple دو تن نامزد
fiance نامزد
engaged نامزد
the bride elect نامزد
nominees نامزد
designed نامزد
intended نامزد
nominee نامزد
fiancT نامزد
candidates نامزد
candidate نامزد
affianced نامزد
candidate نامزد
designee نامزد
fiancee نامزد
bethrothed نامزد
to be bethrothed نامزد شدن
nominating نامزد کردن
fiance نامزد گرفتن
betrothed نامزد شده
nominate نامزد کردن
ordinand نامزد انتصاب
nominated نامزد کردن
candid کاندیدا نامزد
to become engaged نامزد کردن
to get engaged نامزد کردن
candidates نامزد کاندید
candidate نامزد کاندید
affianced نامزد شده
candidate نامزد انتخاباتی
ordinands نامزد انتصاب
nominates نامزد کردن
troth نامزد کردن
engaged نامزد شده
designating نامزد کردن
designate نامزد کردن
designates نامزد کردن
running mates نامزد معاونت ریاستجمهوری
running mate نامزد معاونت ریاستجمهوری
got a thing going <idiom> باکسی نامزد شدن
candidate master نامزد استادی شطرنج
bespoken نامزدی نامزد شده
bespoke نامزدی نامزد شده
postulancy کاندید نامزد انجام امری
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
to put up منزل دادن به نامزد کردن
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
campaigner سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigners سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
put-up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
to put in for تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
earmarked نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
favorite son نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
skittish رم کننده
solvents اب کننده
surfy کف کننده
doer کننده
solvent اب کننده
commulator یک سو کننده
crusher له کننده
catterer پچ پچ کننده
swooner غش کننده
noncommittal رد کننده
attacking تک کننده
rebutter رد کننده
fillers پر کننده
thinner کم کننده
syncopator غش کننده
doers کننده
mitigative کم کننده
fluxing oil اب کننده
bender خم کننده
abjurer or abjuror کننده
repudiationist رد کننده
fizzy کف کننده
puffer پف کننده
whisperer پچ پچ کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com