Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
cafeteria messing
ناهار خوری همگانی
Other Matches
salle a manger
اطاق ناهار خوری
dining rooms
اطاق ناهار خوری
dining room
اطاق ناهار خوری
refectory
سالن ناهار خوری
refectories
سالن ناهار خوری
broadside messing
ناهار خوری گروهی
dinette
اطاق کوچک ناهار خوری
meal break
افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
gullibility
گول خوری فریب خوری
public
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
lunch
ناهار
dinners
ناهار
luncheon
ناهار
lunches
ناهار
dinner
ناهار
lunching
ناهار
lunched
ناهار
nummet
ناهار
luncheons
ناهار
fiffin
ناهار
dining
ناهار خوردن
meal break
استراحت ناهار
tiffin
ناهار مختصر
meat
غذا ناهار
dines
ناهار خوردن
dined
ناهار خوردن
dine
ناهار خوردن
meats
غذا ناهار
i asked him to dinner
او را به ناهار خواندم
anteprandial
پیش از ناهار
to orders dinner
دستور ناهار دادن
I invited her to lunch . I stood her a lunch .
ناهار مهمانش کردم
nooning
هنگام فهر ناهار
dinner set
لوازم و فرف شام یا ناهار
john having come we dined
جان که امد ما ناهار خوردیم
generable
همگانی
general
همگانی
generals
همگانی
plenum
همگانی
plenums
همگانی
communal
همگانی
universal
همگانی
public
همگانی
communally
همگانی
nonquota
همگانی
wall-to-wall
همگانی
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
you must w the signal
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
to dine off bread and cheese
ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
pissoir
شاشگاه همگانی
mass media
رسانههای همگانی
agora
همایشگاه همگانی
cross examination
بازجویی همگانی
hecatomb
قربانی همگانی
family check
کیش همگانی
latrine
ابریز همگانی
mass education
اموزش همگانی
long house
ماوای همگانی
pissoir
ابریزگاه همگانی
semipublic
نیمه همگانی
universal symbol
نماد همگانی
universal complex
عقده همگانی
universal trait
صفت همگانی
public
همگانی ملی
holocaust
کشتار همگانی
generals
جامع همگانی
holocausts
کشتار همگانی
general
جامع همگانی
public building
بنای همگانی
utility
صنایع همگانی
public health
بهداشت همگانی
public instractions
تعلیمات همگانی
universalization
همگانی سازی
pennant
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennants
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
public traffic
رفت و امد همگانی
pogroms
ازار وکشتار همگانی
pogrom
ازار وکشتار همگانی
land sturm
نام نویسی همگانی
socialized medicine
بیمه پزشکی همگانی
holocausts
اتش سوزی همگانی
holocaust
اتش سوزی همگانی
public domain software
نرم افزارعمومی یا همگانی
public domain software
نرم افزار همگانی
public works
کارهای ساختمانی همگانی
common good
خیر عمومی یا صلاح همگانی
sanitarian
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
indignation meeting
مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
voraciousness
پر خوری
geophagism
گل خوری
gastronomy
پر خوری
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
geophagy
خاک خوری
milk jug
شیر خوری
malleation
چکش خوری
porringer
کاسه اش خوری
soakage
خیس خوری
lap n
بازبان خوری
weldabikity
جوش خوری
guts
احشاء پر خوری
weldability
جوش خوری
ichthyophagy
ماهی خوری
geophagism
خاک خوری
fruitarianism
میوه خوری
gorging
پر خوری کردن
gorges
پر خوری کردن
gorged
پر خوری کردن
fidget
لول خوری
fidgeted
لول خوری
fidgeting
لول خوری
fidgets
لول خوری
slop
اشغال خوری
slopped
اشغال خوری
gutting
احشاء پر خوری
gut
احشاء پر خوری
slopping
اشغال خوری
swirl
چرخ خوری
flunkeyism
جیفه خوری
eleemosynary
صدقه خوری
drinking was his ruin
نوشابه خوری
swirled
چرخ خوری
swirling
چرخ خوری
gorge
پر خوری کردن
swirls
چرخ خوری
tea cup
فنجان چای خوری
table spoon
قاشق سوپ خوری
tureens
قدح سوپ خوری
tepoy
میز چای خوری
serviceability
بکار خوری بدردخوری
teapoy
میز چای خوری
tureens
فرف سوپ خوری
tureen
قدح سوپ خوری
tureen
فرف سوپ خوری
sinecures
مفت خوری وولگردی
sinecure
مفت خوری وولگردی
weatherability
قابلیت هوا خوری
wineglasful
گیلاس شراب خوری
glad-rags
لباس پلو خوری
tea set
سرویس چای خوری
tea sets
سرویس چای خوری
airing
هوا خوری بادبان
omophagia
گوشت خام خوری
sauce-boat
فرف چاشنی خوری
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
sauce-boat
فزف سوس خوری
lucubration
دود چراغ خوری
malty
خو گرفته به ابجو خوری
sauce-boats
فرف چاشنی خوری
sauce boat
فزف سوس خوری
teaspoons
قاشق چای خوری
tea service
سرویس چای خوری
tea services
سرویس چای خوری
geophagy
گل خوری زمین خواری
sauce boat
فرف چاشنی خوری
tea spoon
قاشق چای خوری
teaspoon
قاشق چای خوری
demitasse
فنجان قهوه خوری
sauce-boats
فزف سوس خوری
soak
عمل خیساندن خیس خوری
to be the anvil or the hammer
یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری
[در زندگی]
.
[از گوته]
gormand
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
soaks
عمل خیساندن خیس خوری
it a day
روزی یک فنجان چای خوری
teabowl
فنجان چای خوری بی دسته
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
teaspoonful
بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonfuls
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonfuls
بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonsful
بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonsful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
mazer
جام مشروب خوری چوبی بزرگ
stein
لیوان دسته دار ابجو خوری
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
crapulent
وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
scollop
فرف صدف خوری یاصدف پزی
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
soakage
مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
to idulge oneself in drinking
بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
bums
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com