Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
inapparent
ناپیدا پنهان
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
faint
ناپیدا
fainted
ناپیدا
fainter
ناپیدا
missing
ناپیدا
can , not observe
ناپیدا
transparently
ناپیدا
faints
ناپیدا
transparent
ناپیدا
out of sight
ناپیدا
latent
ناپیدا
faintest
ناپیدا
inconspicuous
ناپیدا
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
disappearances
ناپیدا شدن
latent defect
عیب ناپیدا
disappearance
ناپیدا شدن
invisibleness
چیز ناپیدا
can , not observe
گلوله ناپیدا
blinded
تاریک ناپیدا
blind
تاریک ناپیدا
blinds
تاریک ناپیدا
lost
گلوله ناپیدا
hidden surface
سطح ناپیدا
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
dud
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
benined the curtain
پنهان
cryptic
پنهان
hugger mugger
پنهان
backdoor
پنهان
delitescent
پنهان
abstruse
پنهان
cryptical
پنهان
jackes
پنهان
perdu
پنهان
occult
پنهان
veiled
پنهان
cryptically
پنهان
latent
پنهان
hidden line
خط پنهان
ram cache
RA پنهان
perdue
پنهان
perdu or due
پنهان
absconding
پنهان شدن
closets
پنهان کردن
absconded
پنهان شدن
by end
قصد پنهان
closeting
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
crypianalysis
پنهان کاری
concealable
پنهان کردنی
concealed
پنهان شده
secretion
پنهان سازی
disguised underemployment
کم کاری پنهان
furtive
پنهان نهانی
cloaks
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
surreptitious
پنهان محرمانه
codes
رمزهای پنهان
cryptography
پنهان شناسی
to be in hiding
پنهان ماندن
to keep dark
پنهان ماندن
to lie hid
پنهان ماندن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
lay low
<idiom>
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
to be in hiding
پنهان بودن
to absent oneself
پنهان شدن
disguised unemployment
بیکاری پنهان
eloign
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
hickok belt
پنهان شدن
hidden codes
کدهای پنهان
hidden file
فایل پنهان
hidden inflation
تورم پنهان
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden objects
اشیاء پنهان
hidden surface
سطح پنهان
hidden unemployment
بیکاری پنهان
hideousness
پنهان بودن
i hid my self
را پنهان کردم
insconce
پنهان شدن
latescent
پنهان شونده
memory cache
حافظه پنهان
obreption
پنهان روی
abscond
پنهان شدن
caches
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
coverings
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
shadowing
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
disguise
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
hidden
پنهان کرده
booby trap
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
booby-trapped
پنهان تله
burrowing
پنهان شدن
booby-trapping
پنهان تله
booby-traps
پنهان تله
masks
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
fudge
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
conceal
پنهان کردن
fudging
پنهان شدن
secretes
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
burrowed
پنهان شدن
burrow
پنهان شدن
secreting
پنهان کردن
burrows
پنهان شدن
secreted
پنهان کردن
ironies
مسخره پنهان سازی
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
irony
مسخره پنهان سازی
pockets
درجیب پنهان کردن
secretive
سری پنهان کار
to keep secret
پنهان داشتن راز
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
occult
از نظر پنهان کردن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
pocket
درجیب پنهان کردن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
embed
درزمین پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
veil
مستوریا پنهان کردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
veils
مستوریا پنهان کردن
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
mask
ماسک زدن پنهان کردن
becloud
زیر ابر پنهان کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com