Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
harsh	ناگوار زننده
harsher	ناگوار زننده
harshest	ناگوار زننده
Other Matches
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
lenten	ناگوار
horrible	ناگوار
indelectable	ناگوار
unpleasant	ناگوار
insalubrious	ناگوار
burdensome	ناگوار
unpleasantly	ناگوار
horrific	ناگوار
mishaps	رویداد ناگوار
embitters	ناگوار کردن
miscarriage	حادثه ناگوار
disagreeable	ناگوار مغایر
miscarriages	حادثه ناگوار
mishap	رویداد ناگوار
embittering	ناگوار کردن
misadventure	حادثه ناگوار
misadventures	حادثه ناگوار
embitter	ناگوار کردن
contretemps	رویداد ناگوار
misadventure	رویداد ناگوار
embittered	ناگوار کردن
misadventures	رویداد ناگوار
misadventures	حادثه ناگوار بدبختی
mischance	رویداد بد حادثه ناگوار
mischances	رویداد بد حادثه ناگوار
misadventure	حادثه ناگوار بدبختی
accident	سانحه واقعه ناگوار
contretemps	روی داد ناگوار
unsavory	ناگوار ناخوش ایند
accidents	سانحه واقعه ناگوار
loathful	زننده
tarts	زننده
wetter	نم زننده
repeller	زننده
loathsome	زننده
tart	زننده
forbidding	زننده
hideous	زننده
applauder	کف زننده
beater	زننده
repercussive	پس زننده
scabrous	زننده
acrimonious	زننده
odoriferous	زننده
percutient	زننده
vile	زننده
pit a pat	زننده
nasty	زننده
nastiest	زننده
nasties	زننده
nastier	زننده
mordant	زننده
viler	زننده
starring	زننده
vilest	زننده
staring	زننده
bitten	زننده
repellents	زننده
nauseam	زننده
poignant	زننده
prickling	زننده
garish	زننده
acrid	زننده
biting	زننده
striking	زننده
striker	زننده
water repellent	پس زننده اب
clappers	کف زننده
clapper	کف زننده
unlovely	زننده
strikingly	زننده
stinking	زننده
pinching	زننده
strikers	زننده
knockers	زننده
knocker	زننده
nippy	زننده
shuffler	زننده
repellent	زننده
squalid	زننده
pungent	زننده
libellant	تهمت زننده
flagellator	تازیانه زننده
flagellator	شلاق زننده
flogger	زننده شلاق
libelant	تهمت زننده
flogger	تازیانه زننده
galssy	بی نور زننده
germinant	جوانه زننده
gasper	نفس زننده
lasher n	سد شلاق زننده
garishly	بطور زننده
knotter	گره زننده
kicker	زننده ضربه با پا
inveigler	گول زننده
malodor	بوی زننده
slumberer	چرت زننده
pricker	سیخ زننده
puddler	بهم زننده
shouter	فریاد زننده
shackler	بخو زننده
scarifier	تیغ زننده
scintillant	جرقه زننده
scintillator	جرقه زننده
seasoner	چاشنی زننده
sourish	به ترشی زننده
spicily	بطور زننده
napper	چرت زننده
ad nauseam	بسیار زننده
trudger	قدم زننده
tacker	کوک زننده
tacker	میخ زننده
pacer	گام زننده
pertubative	برهم زننده
strider	گام زننده
staring red	قرمز زننده
seasoner	ادویه زننده
estimator	تخمین زننده
glare	روشنایی زننده
bubbliest	جوش زننده
bubbly	جوش زننده
sharps	زننده زیرک
repugnant	تنفرانگیز زننده
picky	ضربه زننده
sharpest	زننده زیرک
sharp	زننده زیرک
howlers	جیغ زننده
accuser	تهمت زننده
bubblier	جوش زننده
callers	صدا زننده
pickiest	ضربه زننده
glared	روشنایی زننده
glares	روشنایی زننده
scintillating	جرقه زننده
caller	صدا زننده
revolting	بهم زننده
repulsive	زننده تنفراور
gaunt	زننده بی ثمر
gaunt	زننده ساختن
pickier	ضربه زننده
accusers	تهمت زننده
fizzy	جوش زننده
accusant	تهمت زننده
catterer	چهچه زننده
crying	جار زننده
calumnious	تهمت زننده
coruscant	برق زننده
calumniator	افترا زننده
cornerman	زننده کرنر
disturber	برهم زننده
dozer	چرت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
howler	جیغ زننده
beater	کتک زننده
appellant	تهمت زننده
stench	بوی زننده تعفن
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
boiling	جوش زننده خشمناک
fetid	دارای بوی زننده
fulsome	زننده اغراق امیز
stenches	بوی زننده تعفن
rankly	بطور زننده یابدبو
swatter	ضربت سخت زننده
trusser	چوب بست زننده
sewer	اگو بخیه زننده
luridly	کم رنگ وپریده زننده
inoffensively	بی انکه زننده باشد
indign	زننده بدون استحقاق
sewers	اگو بخیه زننده
reddish	مایل بسرخی زننده
incisive speech	سخن تند یا زننده
mawkish	بطور زننده احساساتی
rakish	فاجر جلف و زننده
pungently	بطور زننده یا تند
lurid	کم رنگ وپریده زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
invection	سخن سخت زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
poignantly	بطور تیزیا زننده
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
wheeler	دور زننده چرخ دار
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
deceptive	گول زننده فریب امیز
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
prank	شوخی زننده تزئین کردن
lunger	ضربت زننده جهش کننده
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
stirring	بهم زننده هیجان اور
smacking	سیلی زننده خوش طعم
smacker	سیلی زننده خوش طعم
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com