English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
tended نگهداری کردن از
maintain نگهداری کردن
tend نگهداری کردن از
maintrain نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
tends نگهداری کردن از
to take keep نگهداری کردن
safeguard نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
support نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
keep نگهداری کردن
conserve نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
tending نگهداری کردن از
manage نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
support تایید کردن نگهداری
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
mew دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
bestride نگهداری ودفاع کردن از
mewing دراصطبل نگهداری کردن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
wards نگهداری کردن توجه کردن
protecting نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
minds نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding نگهداری کردن رسیدگی کردن به
mind نگهداری کردن رسیدگی کردن به
ward نگهداری کردن توجه کردن
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
guarding subsidy حق نگهداری
safe guard نگهداری
detainer نگهداری
holding نگهداری
detentions نگهداری
retinue نگهداری
storage نگهداری
detention نگهداری
guardianship نگهداری
safe keeping نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
internment نگهداری
preservation نگهداری
conservation نگهداری
retinues نگهداری
sustenance نگهداری
keeping نگهداری
maintenance نگهداری
upkeep نگهداری
protection نگهداری
sustention نگهداری
sustentation نگهداری
retention نگهداری
custody نگهداری
cares نگهداری موافبت
levels of maintenance ردههای نگهداری
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
program maintenance نگهداری برنامه
hold ایست نگهداری
category طبقه نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
care نگهداری موافبت
holds ایست نگهداری
cared نگهداری موافبت
tenure نگهداری اشغال
field maintenance نگهداری در صحرا
field maintenance نگهداری صحرایی
the keeping of a festival نگهداری عید
deffered maintenance نگهداری مخصوص
depot maintenance نگهداری امادگاهی
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
retentivity قدرت نگهداری
interludes نگهداری مقدماتی
depot maintenance نگهداری دپویی
LSD نگهداری تحویل
field capacity فرفیت نگهداری
maturing نگهداری بتن
restraint نگهداری خودداری
restraints نگهداری خودداری
tenability قابلیت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
interlude نگهداری مقدماتی
maintenance period دوره نگهداری
warehousing نگهداری در انبار
energy preservation نگهداری انرژی
account نگهداری حسابها
granfather file نگهداری می شوند
holding time زمان نگهداری
holding costs مخارج نگهداری
holding capacity فرفیت نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
maintenance cost ارزش نگهداری
maintenance تعمیر و نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
maintenance support پشتیبانی نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
maintenance status وضعیت نگهداری
organizational maintenance نگهداری سازمانی
preventive maintenance نگهداری حفافتی
membrane curing نگهداری غشایی بتن
software maintenance نگهداری نرم افزار
gasholders محل نگهداری بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
management اجرا و نگهداری شبکه
managements اجرا و نگهداری شبکه
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
moist curing نگهداری مرطوب بتن
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
depositery محل نگهداری سپرده
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
ammunition depot محل نگهداری مهمات
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
baby farm محل نگهداری کودکان
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
remote servicing نگهداری از راه دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
stair rod گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
database ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com