English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
You should not over – exert yourself. نباید بخودتان فشار بیاورید
Other Matches
ought not نباید
oughtn't نباید
remind me ofit یاد من بیاورید
one must نباید گفت
remind me ofit ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
Please bring me the orifinal letter . عین نامه را برایم بیاورید
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
his heart to grief دل بکف غصه نباید سپرد
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
May I have an ashtray? ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
May I have an iron? ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have a blanket? ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
Can you serve me immediately? آیا ممکن است غذایم را فورا بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have some soap? ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
Could we have a fork please? ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
steady on لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
Time lost cannot be won again. <idiom> فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
throwing line نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
Could we have a napkin please? ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Could we have some matches please? ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
May I have some hangers? ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have the menu, please? ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
Something wI'll turn up . خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد )
This must not happen in future at any cost. در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
one should not drop the pilot شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
to shoot one's mouth off <idiom> چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
privileged communication مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
isobars هم فشار
isobar تک فشار
distraint فشار
pressure فشار
isobars تک فشار
pressor فشار زا
pressured فشار
pressures فشار
pressure curve خم فشار
thrusts فشار
weight فشار
thrusting فشار
thrust فشار
fantod فشار
total pressure فشار کل
water pressure فشار اب
pressure vessel فشار
pressuring فشار
pressing فشار
stroked فشار با پا
zips فشار
zipping فشار
zipped فشار
zip فشار
isopiestic هم فشار
isobare هم فشار
violence فشار
constraint فشار
stroke فشار با پا
stressing فشار
back pressure پی فشار
stresses فشار
stress فشار
line of thrust خط فشار
strain فشار
presses فشار
ice push فشار یخ
press فشار
strains فشار
hydraulic pressure فشار اب
atmospheres فشار جو
atmosphere فشار جو
barometric pressure فشار جو
bunt فشار با سر
isobar هم فشار
brunt فشار
pushed فشار
push فشار
sense of pressure حس فشار
atmospheric pressure فشار جو
pushes فشار
exertions فشار
tensions فشار
growing pains فشار
exertion فشار
tension فشار
compression فشار
stroking فشار با پا
pressure sense حس فشار
strokes فشار با پا
impact فشار
back iron بن فشار
impacts فشار
low pressure فشار کم
diffraction loading منتجه فشار
reduced pressure فشار کاهیده
pressure hull بدنه ضد فشار
social pressure فشار اجتماعی
deflationary pressure فشار انقباضی
critical pressure فشار بحرانی
deflationary pressure فشار ضدتورمی
reservoir pressure فشار مخزن
piezometry فشار سنجی
pressure of speech فشار تکلم
simple compression فشار ساده
platen اهن فشار
set forward فشار پیشروی
platten اهن فشار
piston pressure فشار پیستون
pore pressure فشار درونی
restrainer فشار دهنده
hydraulic pressure test ازمایش فشار اب
soil strain فشار زمین
diastolic pressure فشار دیاستولی
sound pressure فشار صوت
pressure head ارتفاع فشار
brush pressure فشار زغال
constant pressure فشار ثابت
pressure gaverner ناطم فشار
centre of pressure مرکز فشار
pressure surface سطح فشار
central head فشار مرکزی
ciderpress میوه فشار
center of pressure مرکز فشار
pressure face سمت فشار
pressure wave موج فشار
confined water سفره اب با فشار
pressure tendency گرایش فشار
pressure transducer مبدل فشار
pressure curve منحنی فشار
pressure adjustment تنظیم فشار
cold water test pressure ازمایش فشار اب
pressure gradient گرادیان فشار
compressive stress فشار تراکمی
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
cost push فشار هزینه
ciderpress سیب فشار
pressure drop افت فشار
cost push فشار قیمت
radiation pressure فشار تشعشع
contact pressure فشار تماس
pulse pressure فشار نبض
contact pressure فشار تماسی
carebaria احساس فشار در سر
direct pressure فشار مستقیم
inclined compression فشار مایل
low pressure منطقه کم فشار
low pressure فشار خفیف
low potential system دستگاه کم فشار
low potential فشار ضعیف
low air pressure فشار هوای کم
high tension magneto مگنت پر فشار
loss of pressure افت فشار
longitudinal compression فشار طولی
low tension فشار ضعیف
low tension magneto مگنت کم فشار
low voltage line خط فشار ضعیف
high pressure line خط فشار قوی
high tension line خط فشار قوی
high voltage line خط فشار قوی
impluse voltage فشار ضربهای
low voltage فشار ضعیف
high tension فشار قوی
lateral pressure فشار جانبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com