Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (4 milliseconds)
English	Persian
land combat	نبرد زمینی
Other Matches
preventive war	نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle	نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison	گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock	فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander	فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
ground signals	سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams	سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
battle	نبرد
action	نبرد
combats	نبرد
set to	نبرد
set-to	نبرد
set-tos	نبرد
combating	نبرد
battled	نبرد
actions	نبرد
battling	نبرد
battles	نبرد
combat	نبرد
combated	نبرد
passage of arms	نبرد
campaigned	نبرد
campaign	نبرد
fight	نبرد
fights	نبرد
struggling	نبرد
struggles	نبرد
struggled	نبرد
struggle	نبرد
campaigning	نبرد
campaigns	نبرد
battle group	گروه نبرد
position warfare	نبرد موضعی
area of war	منطقه نبرد
naval campaign	نبرد دریایی
battleship	نبرد ناو
passage at arms	نبرد مواقعه
preventive war	نبرد دفاعی
battle ship	نبرد ناو
battle position	موضع نبرد
in a	مشغول نبرد
frays	نبرد نزاع
militate	نبرد کردن
battleships	نبرد ناو
land combat	نبرد در ساحل
militated	نبرد کردن
militates	نبرد کردن
militating	نبرد کردن
infighting	نبرد نزدیک
fray	نبرد نزاع
frayed	نبرد نزاع
infighting	نبرد در فاصله کم
battlefield	میدان نبرد
conflicts	کشمکش نبرد
campaigned	صحنه نبرد
list	میدان نبرد
campaigning	صحنه نبرد
conflicted	کشمکش نبرد
campaigns	صحنه نبرد
conflict	کشمکش نبرد
battlefields	میدان نبرد
warm corner	نبرد سخت
battle	نبرد کردن
war cry	عربده نبرد
battled	نبرد کردن
battles	نبرد کردن
battling	نبرد کردن
campaign	صحنه نبرد
dog fight	نبرد جنگندههای هوایی
protracted war	استراتژی نبرد طولانی
The scen of a bloody (great) battle.	صحنه نبرد خونین
She achieved nothing .	کاری از پیش نبرد
opposing forces	نیروهای درگیر نبرد
out of action	از نبرد خارج شده
battle map	نقشه منطقه نبرد
forward echelon	رده جلوی نبرد
battlefield evacuation	اخراجات پزشکی از میدان نبرد
campaigns	رزم نبرد کردن جنگیدن
forward edge of battle area	لبه جلویی منطقه نبرد
it wasdone in no time	اینکار چندان وقتی نبرد
war strenght	قدرت نبرد نیروی جنگی
campaigning	رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign	رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned	رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign	رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
illumination plan	طرح روشن کردن منطقه نبرد
opposing	مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
single combat	اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
supremacy	برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
agrarian	زمینی
earthly	زمینی
subaerial	رو زمینی
sublunary	زمینی
earth-bound	زمینی
tumbling	زمینی
sublunar	زمینی
tellurian	زمینی
sub astral	زمینی
terraneous	زمینی
landed a	زمینی
terrestrial	زمینی
terrene	زمینی
predial or prae	زمینی
territorial	زمینی
ground position	ایستگاه زمینی
standard lamp [British]	آباژور زمینی
ground liaison	رابط زمینی
ground nut	بادام زمینی
graze burst	ترکش زمینی
ground forces	نیروهای زمینی
ground return	بازتاب زمینی
floor lamps [American]	آباژورهای زمینی
ground position	موقعیت زمینی
ground observer	دیدبان زمینی
ground observation	دیدبانی زمینی
standard lamps [British]	آباژورهای زمینی
ground control	کنترل زمینی
ground fire	تیر زمینی
ground force	نیروی زمینی
ground forces	نیروی زمینی
monkey nut	بادام زمینی
floor lamp	اباژور زمینی
floor lamp [American]	آباژور زمینی
bonus pass	پاس زمینی
ground circuit	مدار زمینی
earth nut	بادام زمینی
ground return	برگشت زمینی
ground speed	سرعت زمینی
tater	سیب زمینی
overland mail	پست زمینی
perigee	حضیض زمینی
terrain corridor	دالان زمینی
landmines	مین زمینی
landmine	مین زمینی
suberranean	زیر زمینی
subterraneous	زیر زمینی
tellurian matter	ماده زمینی
terrain return	اکوی زمینی
terraqueous	زمینی ودریایی
terrestrial refraction	شکست زمینی
praties	سیب زمینی
murphy	سیب زمینی
ground surveillance	مراقبت زمینی
ground surveillance	تجسس زمینی
ground track	مسیر زمینی
ground wave	موج زمینی
ground waves	امواج زمینی
groundling	گیاه زمینی
hypogeal	زیر زمینی
hypogeous	زیر زمینی
hypogean	زیر زمینی
infernal regions	دیارزیر زمینی
land force n	نیروی زمینی
land forces	نیروی زمینی
land mine	مین زمینی
land tail	بنه زمینی
mail gram	پست زمینی
terrestrial radiation	تابشهای زمینی
peanuts	بادام زمینی
gulleys	دالان زمینی
gullies	دالان زمینی
gully	دالان زمینی
apogee	اوج زمینی
army general staff	ستادنیروی زمینی
groundnut	بادام زمینی
ground antenna	انتن زمینی
groundnuts	بادام زمینی
earth antenna	انتن زمینی
antenna ground	انتن زمینی
peanut	پسته زمینی
army	نیرو زمینی
terrestrial	وضعیت زمینی
armies	نیرو زمینی
earthy	زمینی دنیوی
peanut	بادام زمینی
army attache	وابسته زمینی
army forces	نیروهای زمینی
potato	سیب زمینی
peanuts	پسته زمینی
potatoes	سیب زمینی
groundwater	ابهای زیر زمینی
subway	ترن زیر زمینی
subways	راه زیر زمینی
subway	راه زیر زمینی
grounded primary	مدار ورودی زمینی
ground visibility	میزان دید زمینی
subterranean roots	ریشههای زیر زمینی
undercroft	اتاق زیر زمینی
army base	پایگاه نیروی زمینی
ground power unit	واحد قدرت زمینی
army aviator	خلبان نیروی زمینی
tellurous	دارای تلوریوم زمینی
telluric	دارای تلوریوم زمینی
army artillery	توپخانه نیروی زمینی
table water	سفره اب زیر زمینی
task group	گروه ماموریت زمینی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com