English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (7 milliseconds)
English Persian
warm corner نبرد سخت
Search result with all words
list میدان نبرد
struggle نبرد
struggled نبرد
struggles نبرد
struggling نبرد
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
campaign نبرد
campaign صحنه نبرد
campaign رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned نبرد
campaigned صحنه نبرد
campaigned رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning نبرد
campaigning صحنه نبرد
campaigning رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigns نبرد
campaigns صحنه نبرد
campaigns رزم نبرد کردن جنگیدن
conflict کشمکش نبرد
conflicted کشمکش نبرد
conflicts کشمکش نبرد
battlefield میدان نبرد
battlefields میدان نبرد
battle نبرد
battle نبرد کردن
battled نبرد
battled نبرد کردن
battles نبرد
battles نبرد کردن
battling نبرد
battling نبرد کردن
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
action نبرد
actions نبرد
combat نبرد
combat نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated نبرد
combated نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating نبرد
combating نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats نبرد
combats نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
set to نبرد
set-to نبرد
set-tos نبرد
militate نبرد کردن
militated نبرد کردن
militates نبرد کردن
militating نبرد کردن
fray نبرد نزاع
frayed نبرد نزاع
frays نبرد نزاع
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
battleship نبرد ناو
battleships نبرد ناو
fight نبرد
fights نبرد
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
area of war منطقه نبرد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
battle group گروه نبرد
battle map نقشه منطقه نبرد
battle position موضع نبرد
battle ship نبرد ناو
battlefield evacuation اخراجات پزشکی از میدان نبرد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
dog fight نبرد جنگندههای هوایی
forward echelon رده جلوی نبرد
forward edge of battle area لبه جلویی منطقه نبرد
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
in a مشغول نبرد
infighting نبرد نزدیک
infighting نبرد در فاصله کم
it wasdone in no time اینکار چندان وقتی نبرد
land combat نبرد زمینی
land combat نبرد در ساحل
naval campaign نبرد دریایی
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
out of action از نبرد خارج شده
passage at arms نبرد مواقعه
passage of arms نبرد
position warfare نبرد موضعی
preventive war نبرد دفاعی
preventive war نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
protracted war استراتژی نبرد طولانی
single combat اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
war strenght قدرت نبرد نیروی جنگی
war cry عربده نبرد
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
The scen of a bloody (great) battle. صحنه نبرد خونین
She achieved nothing . کاری از پیش نبرد
campaign رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com