Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (9 milliseconds)
English
Persian
errorless
نداشتن خطا
Search result with all words
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
want
نیازمند بودن به نداشتن
want
نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
wanted
نداشتن
miss
نداشتن فاقدبودن
missed
نداشتن فاقدبودن
misses
نداشتن فاقدبودن
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
dislike
دوست نداشتن
disliked
دوست نداشتن
dislikes
دوست نداشتن
disliking
دوست نداشتن
disinterest
علاقه نداشتن
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
lack
نداشتن
lacked
نداشتن
lacks
نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
clean record
نداشتن پیشینه بد
disconnection
قطع نداشتن رابطه
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
intestacy
نداشتن وصیت نامه
lackvt
نداشتن
powerlessly
با نداشتن نیرو
sit out
شرکت نداشتن در
thriftessness
نداشتن عقل معاش
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
to foel
حال درستی نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
to sit out
شرکت نداشتن در
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com