Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
rediscount rate
نرخ تنزیل مجدد
Other Matches
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
interests
تنزیل
interest
تنزیل
discounting
تنزیل
discounts
تنزیل
discount
تنزیل
discounted
تنزیل
degrades
تنزیل رتبه
bill broker
واسطه تنزیل
discount broker
دلال تنزیل
degrade
تنزیل رتبه
rate of discount
نرخ تنزیل
factoring agent
عامل تنزیل
fluctuation
ترقی و تنزیل
discount house
موسسه تنزیل
usurious
تنزیل خوار
bank discount
تنزیل بانکی
discount with
تنزیل کردن برات
discount without recourse
تنزیل بدون حق رجوع
discounted value
ارزش تنزیل شده
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
bank rate of discount
نرخ رسمی تنزیل
the interst accumulated
تنزیل ان روی هم رفت
to put out money to interest
پول تنزیل دادن
social discount rate
نرخ تنزیل اجتماعی
discount
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounts
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounting
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
discounted
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
usurer
سود خوار- تنزیل خوار
usury
تنزیل خواری حرام خواری
furthermore
مجدد
seconded
مجدد
seconding
مجدد
seconds
مجدد
further
مجدد
furthered
مجدد
furthering
مجدد
furthers
مجدد
second
مجدد
renewed
مجدد
further on
مجدد
reflorescence
مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
restatement
بیان مجدد
resupply
اماد مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
re-ran
نمایش مجدد
re-run
نمایش مجدد
re-running
نمایش مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
recreations
خلق مجدد
comeback
دستیابی مجدد
retread process
تعمیر مجدد
recreation
خلق مجدد
retransmission
ارسال مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
retransmission
مخابره مجدد
resurvey
بررسی مجدد
re-runs
نمایش مجدد
retake
گرفتن مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
remands
بازداشت مجدد
remanding
بازداشت مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remand
بازداشت مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissued
چاپ مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
replenish
پرکردن مجدد
replenish
تدارک مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaking
گرفتن مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
replenishing
تدارک مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
reissue
چاپ مجدد
regelation
انجماد مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
recoupment
کسب مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconversion
گرایش مجدد
recompile
کامپایل مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reintegration
استقرار مجدد
rededication
اهدا مجدد
rededication
تقدیم مجدد
reformat
فرمت مجدد
regeneracy
تولید مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
reinfection
عفونت مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
re claim
تقاضای مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
reexport
صادرات مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reproductions
تولید مجدد
reproduction
تولید مجدد
reinforcement
وضع مجدد
restart
شروع مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
resorption
مکیدن مجدد
reshipment
حمل مجدد
re attachment
توقیف مجدد
remotion
حرکت مجدد
renascence
زندگی مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
reoccur
فهور مجدد
reporduce
تولید مجدد
republication
انتشار مجدد
rerun
اجرای مجدد
resale
فروس مجدد
resale
حراج مجدد
restatements
بیان مجدد
recount
شمارش مجدد
rehearsals
تکرار مجدد
reloading
پر کردن مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
rallied
اجتماع مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
regenerating
تولید مجدد
regenerates
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
redraw
رسم مجدد
rallies
اجتماع مجدد
redrawing
رسم مجدد
retrial
محاکمه مجدد
retrials
ازمایش مجدد
retrials
محاکمه مجدد
revaluation
بهاگذاری مجدد
redraws
رسم مجدد
redrawn
رسم مجدد
revaluation
ارزیابی مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
regenerate
تولید مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
restoration
استقرار مجدد
reversion
ترجمه مجدد
rearrangement
ترتیب مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
repayment
پرداخت مجدد
repayments
پرداخت مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
retrial
ازمایش مجدد
repaint
رسم مجدد
reload
پر کردن مجدد
revisit
ملاقات مجدد
reload
بارکردن مجدد
redrew
رسم مجدد
redistribution
توزیع مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com