Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
Other Matches
to further sales
فروش را بالا بردن
stakhnovism
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
tweaking
بالا بردن
tweaked
بالا بردن
elevate
بالا بردن
tweak
بالا بردن
uprear
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rallied
بالا بردن قی مت
upraise
بالا بردن
upgrade
بالا بردن
upgraded
بالا بردن
upgrades
بالا بردن
raise of loom
بالا بردن
ante
: بالا بردن
upgrading
بالا بردن
tweaks
بالا بردن
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
lift
بالا بردن
promotes
بالا بردن
hoisted
بالا بردن
promoting
بالا بردن
hoists
بالا بردن
lifted
بالا بردن
lifting
بالا بردن
lifts
بالا بردن
uplifts
بالا بردن
uplift
بالا بردن
promoted
بالا بردن
hoist
بالا بردن
jack up
بالا بردن
up
بالا بردن
elevates
بالا بردن
upped
بالا بردن
raises
بالا بردن
upping
بالا بردن
elevating
بالا بردن
promote
بالا بردن
raise
بالا بردن
elevations
بالا بردن لوله
elevation
بالا بردن لوله
raises
بالا بردن دستمزد
casual uplift
بالا بردن موقتی
set sail
بالا بردن بادبان
raise
بالا بردن دستمزد
flag hoist
بالا بردن پرچم
hoist
عمل بالا بردن
hoist
افراشتن بالا بردن
hoists
عمل بالا بردن
hoisted
عمل بالا بردن
hoisted
افراشتن بالا بردن
hoists
افراشتن بالا بردن
top-up
بالا بردن بوم جرثقیل
ramp
بالا بردن یاپایین اوردن
jigging
بالا و پایین بردن طعمه در اب
ramps
بالا بردن یاپایین اوردن
top up
بالا بردن بوم جرثقیل
screw up
زیاد بالا بردن اجاره
elate
بالا بردن محفوظ کردن
bilge
بالا بردن فشار داخل خن
top-ups
بالا بردن بوم جرثقیل
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
build-up
بالا بردن توان رزمی نیروها
build up
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups
بالا بردن توان رزمی نیروها
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
equity financing
بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
skies
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
sky
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
inflate
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
halliard
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
inflating
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
extensive cultivation
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
customizing
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customized
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
goods
اجناس
good
اجناس
culls
رد شده
[اجناس]
closed stock
اجناس ذخیره
yard goods
اجناس ذرعی
rejects
رد شده
[اجناس]
rejects
مانده
[اجناس]
category
طبقه اجناس
ware
جنس اجناس
wares
جنس اجناس
Fake articles.
اجناس تقلبی
substandard goods
اجناس بنجل
culls
مانده
[اجناس]
dry goods
اجناس خشک
mace greff
خریدار اجناس مسروقه
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
scrapbook
دفتر اجناس اوراق
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
avoirdupois weight
اوزان و مقیاسات اجناس
scrapbooks
دفتر اجناس اوراق
import duties
گمرک اجناس وارداتی
avoirdupois
مقیاس وزن اجناس سنگین
middling
اجناس مختلف از درجه متوسط
packinghouse
محل بسته بندی اجناس
location survey
بازرسی در جای اجناس درانبار
cost analysis
تجزیه و تحلیل قیمت اجناس
packingplant
محل بسته بندی اجناس
five and ten
مغازه اجناس ارزان قیمت
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock.
اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
furriers
خز فروش پوست فروش
furrier
خز فروش پوست فروش
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
well assorted
جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
import duties
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
stockpiles
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
location audit
تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
addendum
افزایش
amplification
افزایش
intensification
افزایش
expansion
افزایش
addition
افزایش
increscent
افزایش
gains
افزایش
gained
افزایش
addenda
افزایش
gain
افزایش
additions
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
augmentation
افزایش
accru
افزایش
multiplication
افزایش
raise
افزایش
raises
افزایش
enhancement
افزایش
scale up
افزایش
increases
افزایش
access
افزایش
additament
افزایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com