Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
drizzle
نرمه باران
drizzled
نرمه باران
drizzles
نرمه باران
drizzling
نرمه باران
Other Matches
rainsquall
باد و باران باران شدید
rainstorm
باد و باران باران شدید
rainstorms
باد و باران باران شدید
lobes
نرمه
lobe
نرمه
fontanelle
نرمه سر
fine gravel
نرمه شن
shivers
نرمه سنگ
lobulate
نرمه دار
lobule
نرمه کوچک
lobated
دارای نرمه
lobe of the car
نرمه گوش
lobate
دارای نرمه
lappet
نرمه گوش
earlobes
نرمه گوش
earlobe
نرمه گوش
cartilage
نرمه استخوان
lobation
دارای نرمه بودن
chondroid
مانند نرمه استخوان
sural
وابسته به نرمه ساقه پا
lobular
شبیه نرمه گوش
gristle
غضروف نرمه استخوان
gristliness
شباهت به نرمه استخوان حالت غضروفی
rained
باران
rain
باران
pluvian
باران زا
pluvial
باران زا
raining
باران
pluvine
باران زا
rainy
پر باران
hydrometeor
باران
rains
باران
fine rain
باران
rainwater
اب باران
rain proof
ضد باران
rain water
آب باران
drizzle
نم نم باران
drizzling
نم نم باران
drizzled
نم نم باران
drizzles
نم نم باران
rainless
بی باران
calves
نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
calf
نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
fillers
خاکه سنگ نرمه سنگ
filler
خاکه سنگ نرمه سنگ
udometer
باران سنج
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
rain shower
باران شدید
rain check
بلیط باران
fine rain
باران ریز
golden rain
آتش باران
hydrometer
باران سنج
hyetometer
باران سنج
pluvimeter
باران سنج
rain ga
باران سنج
killdeer
مرغ باران
to send down rain
باران فرستادن
storm water overflow
سرریز اب باران
sand blast
شن باران کردن
orographic rain
باران کوهزاد
pash
باران شدید
petrel
مرغ باران
plenty of rain
باران فراوان
plenty of rain
باران کافی
rain laden
باران ساز
pluvial dendation
باران ستردگی
rain gage
باران سنج
sleets
برف و باران
pride of the morning
مه یا باران بامداد
pluviometer
باران سنج
pluviometry
باران سنجی
rain gauge
باران سنج
ombrometer
باران سنج
raintight
باران ناپذیر
rainproof
عایق باران
rainmaking
ایجاد باران
rainmaker
باران ساز
rainfall recorder
باران نگار
rainfall index
نمایه باران
rainfall gauge
باران سنج
rainfall area
پهنه باران
mizzle
باران ریز
much rain
باران زیاد
much rain
باران بسیار
ombrology
مبحث باران
pluviosity
باران خیزی
bombarded
گلوله باران
sleeted
برف و باران
sleet
برف و باران
acid rain
باران اسیدی
raindrops
قطره باران
raindrop
قطره باران
bombardment
گلوله باران
rainstorms
طوفان باران
rainstorm
طوفان باران
bombarding
گلوله باران
bombardments
گلوله باران
sprinkle
پوش باران
bombards
گلوله باران
sprinkled
پوش باران
sprinkles
پوش باران
bombard
گلوله باران
sleeting
برف و باران
plover
مرغ باران
catchment
باران گیر
dotterel
مرغ باران
plovers
مرغ باران
shower
درشت باران
showered
درشت باران
showering
درشت باران
showers
درشت باران
blood rain
باران سرخ
fall out
باران رادیواکتیو
cyclonic rain
باران چرخهای
slug
گلوله باران کردن
pitter patter
چک چک باران و غیره ضربان
slugged
گلوله باران کردن
rainproof
مانع نفوذ باران
slugs
گلوله باران کردن
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
shoots
تیر باران کردن
shoot
تیر باران کردن
stager
گرگ باران دیده
standard rain gage
باران سنج معمولی
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
missile
موشک باران کردن
It was raining hard.
باران سختی می با رید
rainsquall
باران توام باتوفان
It was raining fast.
باران تندی می آمد
intermittent rain
بارش متناوب باران
continuous rain
بارش باران دائمی
weatherbeaten
باد و باران دیده
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
totalizer
باران سنج دخیرهای
too much rain
باران بیش از اندازه
missiles
موشک باران کردن
storm water retention tank
منبعهای نگهدارنده اب باران
storm sewer
لوله فاضلاب اب باران
shell off
گلوله باران کردن
monsoon
باد و باران موسمی
cannonade
گلوله باران کردن
nimbus
وندی به معنای باران زا
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
rainstorms
باران بوام باتوفان
nimbuses
وندی به معنای باران زا
impluvium
حوض باران گیر
rainstorm
باران بوام باتوفان
pluviograph
باران سنج خودکار
killdee
یکجور مرغ باران
typhoons
توفان همراه با باران
monsoons
باد و باران موسمی
typhoon
توفان همراه با باران
pitter-patter
چک چک باران و غیره ضربان
raindrop imprints
اثرهای چکه باران
rainfall
ریزش باران بارنغگی
raindrop impressions
اثرهای چکه باران
rain prints
اثرهای چکه باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
isoheyt
خط شاخص نقاط هم باران
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
rainwash
شسته شده بوسیله باران
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
drizzly day
روزی که باران سیرمی بارد
dripstone
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
rainwash
شستشوی چیزی بوسیله باران
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
pratincole
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
To stone someone .
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium
[حوض باران گیر در روم باستان]
weatherworn
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
shellproof
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
spraying
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
spray
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
sprayed
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
to have your share of something
[negative]
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
scat
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
bombardment
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
kerb inlet
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
shells
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
procellarian
وابسته به جنس مرغ طوفان یا مرغ باران
bombards
بمباران کردن گلوله باران کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com