Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (33 milliseconds)
English
Persian
temper steel
نرم کردن فولاد
Search result with all words
age
سرد وسخت کردن فولاد
ages
سرد وسخت کردن فولاد
icing
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
steel wool
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
hardening and temper
بهتر کردن تشویه ی فولاد
steel face
روکش کردن یا روسازی کردن با فولاد
Other Matches
characteristic diagram for the steel
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
carbon steel
فولاد کربن یا فولاد سخت
steeled
فولاد
steel
فولاد
steels
فولاد
steeling
فولاد
bevelled steel straight edge
فولاد کج بر
oxygen converter steel
فولاد ال دی
cementite
فولاد
stainless steel
فولاد ضد زنگ
corrosion resistent steel
فولاد ضد زنگ
copper bearing steel
فولاد مس دار
cast steel
فولاد ریختگی
quenching of steel
اب دادن فولاد
cast steel
فولاد ریخته گی
chrome steel
فولاد کروم
quenched and tempered steel
فولاد بهساخته
quench and temper
بهسازی فولاد
composite steel
فولاد مرکب
toll steel
فولاد ابزار
puddle steel
فولاد پودل
cast steel
فولاد خشکه
crude steel
فولاد خام
crucible cast steel
فولاد بوتهای
clad steel
فولاد نرم
electric steel
فولاد ابکاری
engineering steel
فولاد مهندسی
alloy treated steel
فولاد کم الیاژ
overblown steel
فولاد با دم زیاد
refined steel
فولاد مصفا
crucible steel
فولاد بوتهای
forging grade steel
فولاد اهنگری
free cutting steel
فولاد اتومات
flat steel
فولاد تخت
cast iron
فولاد فشرده
beaded flats
فولاد تخت
cold work steel
فولاد کارسرد
tempered steel
فولاد ابداده
manganese steel
فولاد منگان
merchant bar
فولاد تجارتی
mild steel
فولاد نرم
hypo eutectoid steel
فولاد هیپواوتکتوئیدی
hypereutectoid steel
فولاد هیپراوتکتوئیدی
alloy steel
الیاژ فولاد
alloy steel
فولاد فشرده
steel aloy
فولاد فشرده
steel aloy
الیاژ فولاد
magnet steel
فولاد اهنربا
magnet steel
فولاد مغناطیسی
structural steel
فولاد سازهای
structural steel
فولاد ساختمانی
structrual steelwork
فولاد سازهای
killed steel
فولاد کشته
structrual steelwork
فولاد ساختمانی
steelwork
فولاد کاری
machinery steel
فولاد ماشینی
free cutting steel
فولاد خوش تراش
alloy steel
فولاد الیاژی
wrought steel
فولاد نرم
hardened steel
فولاد ابدار
ingots steel
فولاد شمش
bar steel
فولاد شمش
annealed steel
فولاد تابدیده
austenic steel
فولاد استنیت
austenic steel
فولاد استنیتیکی
shear steel
فولاد قیچی
shaped iron
فولاد نیمرخ
basic converter steel
فولاد توماس
thomas steel
فولاد توماس
molten metal
فولاد ریختگی
high speed steel
فولاد تندبر
hardened steel
فولاد اب دیده
silicon steel
فولاد سیلیکاتی
high grade steel
فولاد قیمتی
angle steel
فولاد نبشی
chrome nickl steel
فولاد کروم - نیکل
steel foundry
ریخته گری فولاد
chrome moly steel
فولاد کروم - مولیبدن
structural steel sheet
ورق فولاد ساختمانی
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
puddle steel
فولاد ذغال گیری
channels
ناودان فولاد "یو" شکل
channel
ناودان فولاد "یو" شکل
blister steel
فولاد جوش دار
channeling
ناودان فولاد "یو" شکل
silico manganese steel
فولاد منگنز سیلیسیومی
steel engraving
گراور سازی با فولاد
channelled
ناودان فولاد "یو" شکل
bulb angle steel
فولاد نبشی غلطکی
semi killed steel
فولاد نیمه ارام
channeled
ناودان فولاد "یو" شکل
steel fabric
بافت فولاد ساختمانی
cast steel
فولاد ریخته گری
damask
موج روی فولاد
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
plain carbon tool steel
فولاد ابزار غیرالیاژی
i beam
تیر اهن یا فولاد
mild sheet steel
فولاد ورق نرم
hot pressing steel
فولاد پرسکاری داغ
siemens martin steel
فولاد زیمنس مارتین
open hearth steel
فولاد زیمنس مارتین
stainless steel
فولاد زنگ نزن
nickel steel
فولاد نیکل دار
tungsten steel
فولاد تنگستن دار
hot working steel
فولاد عملیات حرارتی
engineering steel
فولاد ماشین سازی
high carbon steel
فولاد با کربن زیاد
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
automatic screw steel
فولاد برش- ازاد
ingot iron
فولاد خیلی نرم
forged steel
فولاد اهنگری شده
clad steel
فولاد روکش شده
plain carbon steel
فولاد کربن غیرالیاژی
iron and steel works
ذوی اهن و فولاد
commercial structural steel
فولاد ساختمان تجارتی
high grade steel
فولاد درجه بالا
high quality steel
فولاد با کیفیت خوب
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
high strength steel
فولاد با استحکام عالی
muck mill
دستگاه نورد فولاد
killed steel
فولاد ارام شده
heat treating
تشویه حرارتی فولاد
high temperature steel
فولاد با ثبات حرارتی
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
heat treatable steel
فولاد قابل عملیات حرارتی
nitriting steel
فولاد ازت داده شده
self hardening steel
فولاد خود سخت گردانی
steel casting foundry
ریخته گری پروفیل فولاد
o.h. ingot steel
فولاد شمش زیمنس مارتین
super high speed tool steel
فولاد ابزار بر فوق تند بر
structural steel
تیر فولاد یا اهن ساختمانی
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
ingot iron o.steel
فولادبسمر فولاد زیمنس مارتین
air hardening steel
فولاد هوا سخت شده
ingot iron o.steel
فولاد کربن گیری شده
mild steel ingot block
قالب شمش فولاد نرم
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
bessemer
یکی از روشهای تهیه فولاد
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
longitudinal reinforcement
[فولاد گزاری طولی در بتن]
austenitic manganese steel
فولاد منگنز دار سخت شده
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
beechive spring
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
mechanical percentage
حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
damask
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
puddling
تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
palnut
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com