Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
caudal
نزدیک به انتها
Search result with all words
marginal
حداکثر نزدیک به انتها
Other Matches
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
termination
انتها
ends
انتها
out
<adv.>
انتها
extreme
انتها
terminal
انتها
extremity
انتها
tailing
انتها
tag end
انتها
extremities
انتها
endwise
از انتها
endways
از انتها
topless
بی انتها
closer
انتها
supreme
انتها
terminals
انتها
closest
انتها
ended
انتها
agelong
بی انتها
endings
انتها
close
انتها
eternity
بی انتها
outrance
انتها
open-ended
بی انتها
open ended
بی انتها
fathomless
بی انتها
infinite
بی انتها
timeless
بی انتها
to the end
تا انتها
forever
بی انتها
end
انتها
infinite time
بی انتها
foreverness
بی انتها
aeon
بی انتها
immortality
بی انتها
eternality
بی انتها
perpetuity
بی انتها
sempiternity
بی انتها
adinfinitum
بی انتها
ending
انتها
closes
انتها
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
open ended system
سیستم بی انتها
finish
به انتها رسیدن
finishes
به انتها رسیدن
epiphonema
حسن انتها
end mark
نشان انتها
endless loop
حلقه بی انتها
acrogenous
از انتها رسته
endless form
ورقه بی انتها
head
انتها دماغه
over-
به انتها رسیدن
over
به انتها رسیدن
through
از اغاز تا انتها کاملا
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
zillion
عدد بی انتها و معتنی به
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
tail end
قسمت نهایی انتها
finishes
انجام دادن چیزی تا انتها
finish
انجام دادن چیزی تا انتها
endings
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
region
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
ending
عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
biased
داده یا رکوردی که به انتها اشاره میکند
regions
محوطه بسیار وسیع وبی انتها
bicipital
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
hangs
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hang
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
loops
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
sangreal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
deque
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
sangraal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled up
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
the Holy Grail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
topology
توپولوژی بکه که تمام قط عات به یک کابل وصل هستند که در هر انتها Terminator دارد
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
sagging
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
Ertman gul
[نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
shifted
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shifts
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
front end processor
پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
forby
نزدیک
beside
نزدیک
forby
از نزدیک
forbye
نزدیک
forbye
از نزدیک
upcoming
نزدیک
imminent
نزدیک
foreby
نزدیک
close aboard
نزدیک
by
از نزدیک
approaching
نزدیک
hand to hand
نزدیک
hand-to-hand
نزدیک
nigh
نزدیک
close up
از نزدیک
close by
نزدیک
close-up
از نزدیک
close-ups
از نزدیک
cephalo
نزدیک به سر
at hand
نزدیک
close
نزدیک
contiguous
نزدیک
forthcoming
نزدیک
closest
نزدیک
closes
نزدیک
closer
نزدیک
caudal
نزدیک به دم
near-
نزدیک
next door to
نزدیک
proximate
نزدیک
to gain ground upon
نزدیک
nearby
نزدیک
near upon
نزدیک
near at hand
نزدیک
up against
<idiom>
نزدیک به
up to
<idiom>
نزدیک به
vicinal
نزدیک
not ahunderd mails flom
نزدیک
nears
نزدیک
neared
نزدیک
nearer
نزدیک
on the verge of
نزدیک به
nearest
نزدیک
near
نزدیک
on the eve of
نزدیک
nearing
نزدیک
near by
نزدیک
adjacent
نزدیک
hard by
نزدیک
in sight
نزدیک
fast by
نزدیک
accessible
نزدیک
near by
نزدیک به
neighbouring
نزدیک
narrowly
از نزدیک
towards
نزدیک
proximal
نزدیک مبدا
adducent
نزدیک کننده
adductor
نزدیک کننده
to be quite close
نزدیک به هم بودن
myopia
نزدیک بینی
paulo postfuture
اینده نزدیک
toward(s) evening
نزدیک به عصر
parotic
نزدیک به گوش
recent memory
حافظه نزدیک
to gain on
نزدیک شدن به
to keep close
نزدیک ماندن
in the near future
در آینده نزدیک
Near our office .
نزدیک اداره ما
stand by
<idiom>
نزدیک بودن
approachable
نزدیک شدنی
to come by
نزدیک شدن
to be on the way
نزدیک شدن
short sighted
نزدیک بین
subadult
نزدیک سن تکلیف
deepest
نزدیک به هدف
deeper
نزدیک به هدف
subapical
نزدیک راس
subcentral
نزدیک مرکز
subsaturated
نزدیک به اشباع
deep
نزدیک به هدف
upcoming
دراتیه نزدیک
admaxillary
نزدیک ارواره
going on
نزدیک شدن
erelong
در اینده نزدیک
keep back
نزدیک نشوید
myopy
نزدیک بینی
near sight
نزدیک بینی
near sightedness
نزدیک بینی
paranasal
نزدیک بینی
draw on
نزدیک شدن
to draw near or nigh
نزدیک شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com