Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
Other Matches
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
deciding
نزدیک به دروازه حریف
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
close in
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
headman
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headmen
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
hear footsteps
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
broad shoulders
شانههای پهن
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
horner
سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
clinching
بغل کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
clinches
بغل کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
clinch
بغل کردن حریف
mark
نشانه کردن حریف
clinched
بغل کردن حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parried
دفع کردن حمله حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parrying
دفع کردن حمله حریف
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parries
دفع کردن حمله حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
approximated
نزدیک کردن
approximate
نزدیک کردن
approximates
نزدیک کردن
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
To turn into cash.
به پول نزدیک کردن
adduct
بمرکز نزدیک کردن
to trun to a
بصرفه نزدیک کردن
transverse adduction
نزدیک کردن افقی
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ride herd on
<idiom>
از نزدیک دیدن وکنترل کردن
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
range alongside
نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
see for oneself
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
alliterate
چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress
نزدیک کردن حمله کردن
the sun is near setting
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
to catch at something
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
rivaling
حریف
rival
حریف
rivalled
حریف
opponent
حریف
rivaled
حریف
adversary
حریف
opponents
حریف
match
حریف
competitor
حریف
adversaries
حریف
matches
حریف
adversarial
حریف
competitors
حریف
rivalling
حریف
d. cut d.
حریف
foe
حریف
challengers
حریف
challenger
حریف
foes
حریف
rivals
حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
victims
حریف ضعیف
victim
حریف ضعیف
downfield
زمین حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
away
زمین حریف
charge
حمله به حریف
end
زمین حریف
ended
زمین حریف
ends
زمین حریف
shadows
چسبیدن به حریف
targeting
سینه حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
adversaries
حریف کشتی
dropping
جاگذاشتن حریف
playing the man
بازی با حریف
drop
جاگذاشتن حریف
drops
جاگذاشتن حریف
jack of all trades
همه فن حریف
adversary
حریف کشتی
target
سینه حریف
targeted
سینه حریف
cope
حریف شدن
shadowing
چسبیدن به حریف
copes
حریف شدن
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
opponent
حریف طرف
head butt
با سر به حریف زدن
coped
حریف شدن
copings
حریف شدن
opponents
حریف طرف
deliver a series of blows
بمباران حریف
he was too much for me
من حریف او نبودم
swingman
همه فن حریف
targetted
سینه حریف
targets
سینه حریف
shadow
چسبیدن به حریف
charges
حمله به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
targetting
سینه حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
unanswered
همردیف نبودن حریف
outclassed
شکست فاحش حریف
personal foul
خطای بدنی به حریف
pattern offense
موضعگیری در برابر حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com