Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
by
نزدیک کنار
Search result with all words
inshore
نزدیک دریا کنار
Other Matches
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
border
کنار
border line
خط کنار
limit
کنار
marginate
کنار
along side
تا کنار
along side
در کنار
recess
کنار
bourne
کنار
lotos
کنار
away
کنار
margin
کنار
side aisle
کنار
lotuses
کنار
lotus
کنار
on shore
بر کنار
bordered
کنار
rand
کنار
lote
کنار
bordering
کنار
abutment
کنار
brimming
کنار
brimmed
کنار
brim
کنار
marge
کنار
margins
کنار
ex
کنار
ex-
کنار
edge
: کنار
edges
: کنار
besides
کنار
brims
کنار
bank
کنار
lip
کنار
verges
کنار
verge
کنار
rims
کنار
rim
کنار
brink
کنار
waterfronts
اب کنار
waterfront
اب کنار
recesses
کنار
banks
کنار
apart
کنار
list
کنار
off
از کنار
strands
کنار دریا
strand
کنار رود
strand
کنار دریا
coasts
کنار دریا
coast
کنار دریا
coping
کنار امدن
sidelining
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
strands
کنار رود
reserve
کنار گذاشتن
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
roadsides
کنار جاده
roadside
کنار جاده
wayside
کنار جاده
foreshores
کنار دریا
foreshore
کنار دریا
bypassing
کنار گذار
overrule
کنار گذاشتن
bypassed
کنار گذار
bypass
کنار گذار
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
sideline
خط کنار زمین
bedside
کنار بستر
receding
کنار کشیدن
riverside
کنار رور
shores
کنار دریا
deposit
کنار گذاشتن
overruled
کنار گذاشتن
overrules
کنار گذاشتن
shore
کنار دریا
waterside
کنار دریا
lotus-eaters
کنار خوار
lotus-eater
کنار خوار
lotus eater
کنار خوار
lotos eater
کنار خوار
withdrawal
کنار کشیدن
withdrawals
کنار کشیدن
deposits
کنار گذاشتن
shelf
کنار گذاشتن
recedes
کنار کشیدن
receded
کنار کشیدن
recede
کنار کشیدن
earmarks
کنار گذاشتن
earmark
کنار گذاشتن
sheer
کنار رفتن
sides
سمت کنار
side
سمت کنار
seaside
دریا کنار
seastrand
دریا کنار
put away
کنار گذاردن
sidelined
خط کنار زمین
reserves
کنار گذاشتن
put aside
کنار گذاشتن
to put a way
کنار گذاشتن
lotos
درخت کنار
off
از روی از کنار
lote
درخت کنار
seacoast
دریا کنار
lay away
کنار گذاشتن
shipboard
کنار کشتی
shipside
کنار کشتی
to put by
کنار گذاشتن
next
جنب کنار
riparian
رود کنار
pull away
کنار گرفتن
pt down
کنار گذاردن
graveside
در کنار آرامگاه
lotus
درخت کنار
gravesides
در کنار آرامگاه
lotuses
درخت کنار
put in
کنار امدن با
touchline
خط کنار زمین
to set by
کنار گذاشتن
side foot
ضربه با کنار پا
by the window
کنار پنجره
bypasses
کنار گذار
Stand asid . step aside .
کنار بایست
step aside
کنار رفتن
limbo
کنار دوزخ
to lay aside
کنار گذاشتن
by the side of the road
در کنار جاده
to leave off
کنار گذاشتن
reserving
کنار گذاشتن
floret of ray
گلچه کنار
side step
کنار رفتن
bow out
کنار کشیدن
marshal
داوران کنار مسیر
to set aside
[temporarily]
[موقتا]
کنار گذاشتن
towpath
جادهی کنار آب راه
road side
کنار جاده یا خیابان
ratch
کنار یا لبه کشتی
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
the ins and outs
گوشه و کنار جرئیات
marshals
داوران کنار مسیر
She sat beside ( next to ) her mother .
کنار مادرش نشست
sea dike
دیوار کنار اب دریا
safety fence
جانپناه کنار راه
marshalled
داوران کنار مسیر
marshaling
داوران کنار مسیر
marshaled
داوران کنار مسیر
to put something on the shelf
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
waterside workmen
کارگران کنار دریا
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
barrier inspection
بازدید کنار جاده
crash barrier
حصار کنار جاده
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
There is no need dor ceremony between us.
تعارف رابگذار کنار
Try to be serious for a change .
شوخی رابگذار کنار
ex ship
تحویل در کنار کشتی
down the line
ضربه از کنار زمین
colocate
کنار هم قرار گرفتن
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
jooshim
داور کنار تکواندو
roadhouse
میخانهی کنار راه
road ditch
راه آب
[کنار جاده]
holiday by the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
roadhouses
میخانهی کنار راه
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
towpaths
جادهی کنار آب راه
long shore
وابسته بدریا کنار
seafront
اسکله کنار دریا
sculls
پاروی کنار قایق
seafronts
اسکله کنار دریا
sculled
پاروی کنار قایق
scull
پاروی کنار قایق
lay by
کنار گذاردن متروک کردن
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
pole horse
اسب کنار مال بند
polder
اراضی پست کنار دریا
lay-bys
کنار گذاردن متروک کردن
gavel
[سه گوشی کنار شیروانی]
[معماری]
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
lay-by
کنار گذاردن متروک کردن
add
قرار دادن اشکال کنار هم
adding
قرار دادن اشکال کنار هم
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com