English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
paranephric نزدیک گرده
Other Matches
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
granule گرده
granules گرده
loin گرده
coxa گرده
haunch گرده
haunches گرده
disc گرده
feuilleton گرده
discs گرده
hunkers گرده
kidney گرده
camber گرده
kidneys گرده
loins گرده
huckle گرده
disk گرده
pollen گرده
cambers گرده
disks گرده
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
ridge گرده ماهی
color disk گرده رنگها
diskette گرده کوچک
ridges گرده ماهی
cambers گرده ماهی
camber گرده ماهی
platelet گرده خون
nephrotomy گرده بری
vault گرده ماهی
coxarthritis نقرس گرده
pollinator گرده افشان
vaults گرده ماهی
nephroptosis گرده جنبنده
disk pack گرده بسته
pounce گرده نقاش
pounced گرده نقاش
fish backed گرده ماهی
pounces گرده نقاش
pouncing گرده نقاش
disk drives گرده چرخان
disk drive گرده ران
disk drives گرده ران
convex گرده ماهی
nephralgia درد گرده
disk platter گرده سینی
nephroid گرده مانند
nephritis اماس گرده
induction disk گرده القائی
magnetic disk گرده مغناطیسی
nephritic دچارناخوشی گرده
disk unit واحد گرده
nephrectomy دراوردن گرده
nephrectomy برش گرده
disk drive گرده چرخان
round timber گرده بینه
polliniferous گرده افشان
pollination گرده افشانی
pollenation گرده افشانی
pollen دانه گرده
reg گشن گرده
reg گرده لقاح
ridgeways گرده ماهی
ridgewise گرده ماهی
rolls گرده نان
ridged گرده ماهی
disks گرده قرص
floppy disk گرده لرزان
pollinizer گرده افشان
domes گرده ماهی
dome گرده ماهی
disk گرده قرص
floppy discs گرده لرزان
floppy discs گرده لغزان
floppy disk گرده لغزان
floppy disks گرده لرزان
floppy disks گرده لغزان
pollinating گرده افشانی کردن
pollinium توده ذرات گرده گل
pollinated گرده افشانی کردن
puffball سماروق گرده افشان
pollinate گرده افشانی کردن
farinose شبیه گرده گیاه
puffballs سماروق گرده افشان
fixed head disk گرده با نوک ثابت
gibbous گرده ماهی گوژپشت
loculus حفره کیسه گرده
pollen گرده افشانی کردن
pollinates گرده افشانی کردن
palynology گرده افشانی شناسی
pollenizer درخت گرده افشان
plolinate با گرده تلقیح کردن
pollinose شبیه گرده گیاهی
palynology مبحث گرده افشانی
paranephros دژ پیه روی گرده
pollenizer درخت نر گرده افشان
disk controller کنترل کننده گرده
hip roof پشت بام گرده ماهی
his kidnegs have gone w گرده هایش درست کارنمیکنند
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
paranephritis اماس غده روی گرده
self pollination گرده افشانی خود بخود گیاه
self fruitful تولید مثل بوسیله گرده خود
sori خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
leaf fat لایه پیه دور گرده خوک
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
cross polinize بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
autogamy لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
wind pollinated گرده افشانی شده بوسیله باد
cross pollinate بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
styloipodium گرده بالای میوه گیاهان چتری
cross pollination گرده افشانی از گلی بگل دیگر
autogamous مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
integrated ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
foreby نزدیک
nigh نزدیک
caudal نزدیک به دم
close نزدیک
cephalo نزدیک به سر
closest نزدیک
hand to hand نزدیک
close aboard نزدیک
close-up از نزدیک
beside نزدیک
by از نزدیک
fast by نزدیک
close by نزدیک
close-ups از نزدیک
forby نزدیک
forby از نزدیک
forbye نزدیک
forthcoming نزدیک
approaching نزدیک
close up از نزدیک
closes نزدیک
closer نزدیک
at hand نزدیک
upcoming نزدیک
forbye از نزدیک
contiguous نزدیک
hand-to-hand نزدیک
proximate نزدیک
nearest نزدیک
nearing نزدیک
nears نزدیک
up against <idiom> نزدیک به
near upon نزدیک
accessible نزدیک
near at hand نزدیک
nearer نزدیک
on the verge of نزدیک به
near نزدیک
on the eve of نزدیک
to gain ground upon نزدیک
near- نزدیک
vicinal نزدیک
nearby نزدیک
neared نزدیک
not ahunderd mails flom نزدیک
next door to نزدیک
near by نزدیک به
up to <idiom> نزدیک به
imminent نزدیک
in sight نزدیک
near by نزدیک
adjacent نزدیک
hard by نزدیک
neighbouring نزدیک
narrowly از نزدیک
towards نزدیک
caudal نزدیک به انتها
to come by نزدیک شدن
to be on the way نزدیک شدن
close controlled همکاری نزدیک
close control کنترل نزدیک
recent memory حافظه نزدیک
close combat رزم نزدیک
short sighted نزدیک بین
subadult نزدیک سن تکلیف
subapical نزدیک راس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com