Dictiornary-Farsi | نسبتا بزرگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
biggish	نسبتا بزرگ
largish	نسبتا بزرگ


Search result with all words

gallinipper	حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
Other Matches

sort of	نسبتا
relatively	نسبتا"
semiarid	نسبتا کم اب
comparatively	نسبتا
rather	نسبتا
wettish	نسبتا تر
widish	نسبتا وسیع
andante	نسبتا ملایم
lightish	نسبتا سبک
stiffish	نسبتا سخت
modest	معتدل نسبتا کم
thinnish	نسبتا لاغر
strongish	نسبتا قوی
thickly	نسبتا ضخیم
darkish	نسبتا تاریک
thickish	نسبتا ضخیم
andante	نسبتا اهسته
lightish	نسبتا روشن
yellowy	نسبتا زرد
tallish	نسبتا بلند
slowish	نسبتا کند
subaquatic	نسبتا ابزی ا
hypothermal	نسبتا گرم
considerably	نسبتا"زیاد
poorish	نسبتا ضعیف
smallish	نسبتا کوچک
poorish	نسبتا فقیر
goodish	نسبتا خوب
nowhere near	نسبتا دور
prettyish	نسبتا زیبا
youngish	نسبتا جوان
oldish	نسبتا پیر
coolish	نسبتا خنک
somedeal	اندکی نسبتا
fairs	نسبتا خوب متوسط
heavy-set	چهارشانه و نسبتا چاق
enough	باندازهء کافی نسبتا
fairer	نسبتا خوب متوسط
partly	نسبتا دریک جزء
sweetish	چیز نسبتا شیرین
flattish	نسبتا خنک یابیمزه
fair	نسبتا خوب متوسط
fairest	نسبتا خوب متوسط
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
large-scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion	منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
good	معتبر موجه نسبتا" زیاد
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
gambusia	ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
orthocephalic	دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline	ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
wind shadow	منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite	زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic <adj.>	انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
ectoplasm	طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
chrome dyes	کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos	تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim [cicim]	جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli	[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
macro	بزرگ
mighty	بزرگ
of a large size	بزرگ
mightiest	بزرگ
mightier	بزرگ
voluminous	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
adults	بزرگ
majuscular	بزرگ
majuscule	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
gate	در بزرگ
considerably large	بس بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
nonus	بزرگ
full bottomed	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
megapod	بزرگ پا
doyennes	زن بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
adult	بزرگ
massively	بزرگ
large sized a	بزرگ
bulky	بزرگ
headman	بزرگ
bigger	بزرگ
headmen	بزرگ
biggest	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
massive	بزرگ
dignified	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
bulkiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
long ton	تن بزرگ
hugeous	بزرگ
greatest	بزرگ
immane	بزرگ
majestic	بزرگ
big	بزرگ
highs	بزرگ
larger	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
smallest	بزرگ نه
swith	بزرگ
gross	بزرگ
stour	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
spankings	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
grossed	بزرگ
vasty	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
highest	بزرگ
high	بزرگ
spanking	بزرگ
swingeing	بزرگ
small	بزرگ نه
grossest	بزرگ
propylon	در بزرگ
grave	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
large	بزرگ
eminent	بزرگ
extra	بزرگ
extras	بزرگ
graves	بزرگ
gates	در بزرگ
extra-	بزرگ
gravest	بزرگ
extensive	بزرگ
grossing	بزرگ
smaller	بزرگ نه
vast	بزرگ
archduke	دوک بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
bass drum	طبل بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
distends	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distend	بزرگ کردن
capital letter	حرف بزرگ
swells	بزرگ شدن
charles's wain	خرس بزرگ
the wain	خرس بزرگ
swelled	بزرگ شدن
swell	بزرگ شدن
cleek	قلاب بزرگ
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
Elaborate	اسلحه بزرگ
big league	لیگ بزرگ
bonefire	اتش بزرگ
billows	موج بزرگ اب
bronchocele	بزرگ شدگی
caldron	کتری بزرگ
case knife	چاقوی بزرگ
billowing	موج بزرگ اب
maximizing	بزرگ کردن
tankards	ابخوری بزرگ
heave	بزرگ کردن
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ