English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
smallish نسبتا کوچک
Other Matches
rather نسبتا
comparatively نسبتا
semiarid نسبتا کم اب
relatively نسبتا"
sort of نسبتا
wettish نسبتا تر
tallish نسبتا بلند
poorish نسبتا فقیر
andante نسبتا اهسته
andante نسبتا ملایم
widish نسبتا وسیع
largish نسبتا بزرگ
biggish نسبتا بزرگ
oldish نسبتا پیر
coolish نسبتا خنک
nowhere near نسبتا دور
poorish نسبتا ضعیف
prettyish نسبتا زیبا
darkish نسبتا تاریک
subaquatic نسبتا ابزی ا
strongish نسبتا قوی
thickly نسبتا ضخیم
yellowy نسبتا زرد
stiffish نسبتا سخت
modest معتدل نسبتا کم
thickish نسبتا ضخیم
somedeal اندکی نسبتا
considerably نسبتا"زیاد
thinnish نسبتا لاغر
slowish نسبتا کند
hypothermal نسبتا گرم
lightish نسبتا سبک
youngish نسبتا جوان
goodish نسبتا خوب
lightish نسبتا روشن
fairest نسبتا خوب متوسط
enough باندازهء کافی نسبتا
flattish نسبتا خنک یابیمزه
sweetish چیز نسبتا شیرین
fairs نسبتا خوب متوسط
partly نسبتا دریک جزء
fairer نسبتا خوب متوسط
fair نسبتا خوب متوسط
heavy-set چهارشانه و نسبتا چاق
deprossion منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
gallinipper حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
clothesline ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
orthocephalic دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic <adj.> انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
ectoplasm طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
jijim [cicim] جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
filikli [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
half pint کوچک
pilule حب کوچک
puny کوچک
culvert پل کوچک
minute کوچک
imminution کوچک
minus cule کوچک
petty کوچک
venule رگ کوچک
dimmers کوچک
dinky کوچک
ickle کوچک
diminutive کوچک
fractional کوچک
minor کوچک
gracile کوچک
culverts پل کوچک
seed bud پر کوچک
runty کوچک
cerebellum مخ کوچک
plumelet پر کوچک
canis minor سگ کوچک
canis minoris سگ کوچک
plumule پر کوچک
bantams کوچک
ponceau پل کوچک
floret گل کوچک
little کوچک
whiffet سگ کوچک
bantam کوچک
petit کوچک
minuscule کوچک
pillule حب کوچک
fortalice دژ کوچک
short ton تن کوچک
exiguousness کوچک
micro کوچک
smallest کوچک
tiddly کوچک
tiddliest کوچک
tiddlier کوچک
weenier کوچک
smaller کوچک
pipsqueak کوچک
thumbnail کوچک
small fry کوچک
small کوچک
pint size کوچک
micros کوچک
pint-size کوچک
weeny کوچک
weeniest کوچک
pipsqueaks کوچک
weensy کوچک
thumbnails کوچک
dickey پرنده کوچک
miniaturization کوچک سازی
dicky پرنده کوچک
pinpoint چیز کوچک
droplet قطره کوچک
coney خرگوش کوچک
squirting فواره کوچک
diskette گرده کوچک
crenulation کنگره کوچک
splint برامدگی کوچک
tipping سر صفحه کوچک
inlet خلیج کوچک
tip سر صفحه کوچک
crosslet خاج کوچک
crosslet صلیب کوچک
cony خرگوش کوچک
crownet تاج کوچک
contractible کوچک شدنی
pinpointing چیز کوچک
inlets خلیج کوچک
deerlet گوزن کوچک
denticle دندان کوچک
pinpointed چیز کوچک
minims هرچیز کوچک
diskette دیسک کوچک
horse mackerel کیش کوچک
atrophies کوچک شدن
atrophy کوچک شدن
atrophying کوچک شدن
fruitlet میوه کوچک
frith خلیج کوچک
fractional h.p. motor موتور کوچک
fossette گودال کوچک
shrunken کوچک شدن
glandule غده کوچک
go devil اژدر کوچک
hillman تپه کوچک
abject کوچک کردن
hamulus قلاب کوچک
gurry دژ یا قلعه کوچک
guidon پرچم کوچک
guiden پرچم کوچک
godling خدای کوچک
atrophied کوچک شدن
squirt فواره کوچک
fortalice قلعه کوچک
squirted فواره کوچک
cracker کلوچه کوچک
enchiridion کتاب کوچک
crackers کلوچه کوچک
pouch کیسه کوچک
pouches کیسه کوچک
ductule مجرای کوچک
minim هرچیز کوچک
ductule لوله کوچک
extenuate کوچک کردن
extenuatextent کوچک کردن
foldaway کوچک شونده
fleuret گل ساختگی کوچک
squirts فواره کوچک
twig : شاخه کوچک
field colours پرچم کوچک
fibril لیف کوچک
twigs : شاخه کوچک
feist نوعی سگ کوچک
dribblet مبلغ کوچک
colonnette ستون کوچک
banneret پرچم کوچک
eddied گرداب کوچک
booklet کتاب کوچک
eddies گرداب کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com