Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English
Persian
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
Search result with all words
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
best power mixture
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
Other Matches
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
power fuel
سوخت
fuelled
سوخت
firing
سوخت
stoker
سوخت
fueled
سوخت
fuels
سوخت
propellant
سوخت
propellants
سوخت
fuelling
سوخت
gasoline
سوخت
combustion
سوخت
catabolism
سوخت
burner frame
سوخت
fuel
سوخت
dissimilation
سوخت
fireman
سوخت گیر
carburator
سوخت رسان
firemen
سوخت انداز
firemen
سوخت گیر
raw fuel
سوخت خام
fireman
سوخت انداز
refuel
سوخت گیری
refueled
سوخت گیری
domestic fuel
سوخت خانگی
bulk petroleum
سوخت مخزنی
refueling
سوخت گیری
refuelled
سوخت گیری
refuelling
سوخت گیری
refuels
سوخت گیری
avgas
سوخت طیاره
rocket fuel
سوخت راکت
rocket fuel
سوخت موشک
stoke
سوخت ریختن در
chemical fuel
سوخت شیمیایی
stoked
سوخت ریختن در
stokes
سوخت ریختن در
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
stoking
سوخت ریختن در
stoker
سوخت انداز
solid propellant
سوخت جامد
metabolism
سوخت وساز
metabolism
سوخت و ساز
metabolisms
سوخت وساز
metabolisms
سوخت و ساز
tankers
مخزن سوخت
feed tank
مخزن سوخت
tank
ماشین سوخت
liquid propellant
سوخت مایع
fuel storage
انبار سوخت
fuel tank
مخزن سوخت
fuel tap
شیر سوخت
liquid fuel
سوخت مایع
fule injection
تزریق سوخت
fule pump
پمپ سوخت
fule pump
تلمبه سوخت
gas fuel
سوخت گازی
it excited my pity
دلم سوخت
ion burn
یون سوخت
octane
سوخت ماشینی
feeders
سوخت رسان
feeder
سوخت رسان
metabolic
سوخت و سازی
fueling
سوخت گیری
fuel pump
پمپ سوخت
fuel meter
سوخت سنج
fuel manifold
چندراهی سوخت
aviation fuel
سوخت هواپیما
firer
سوخت انداز
fire teazer
سوخت انداز
fuel air pump
بوستر سوخت
oil firing
سوخت روغنی
fuel consumption
مصرف سوخت
fuel economy
اقتصاد سوخت
fuel engineering
مهندسی سوخت
motor fule
سوخت موتوری
fuel filter
صافی سوخت
fuel gas
سوخت گازی
fossil fuels
سوخت سنگوارهای
fuel grade
درجه سوخت
fuel injection
سوخت رسانی
metabolical
سوخت وسازی
fossil fuel
سوخت سنگوارهای
The house burned down .
خانه سوخت
fuelling
سوخت دادن
fuelling
سوخت موتور
thickened fuel
سوخت جامد
jet
سوخت پاش
fuels
سوخت دادن
fuels
سوخت موتور
jets
سوخت پاش
jetting
سوخت پاش
burners
سوخت پاش
burner
سوخت پاش
chokes
دریچه سوخت
solid fuel
سوخت جامد
choked
دریچه سوخت
choke
دریچه سوخت
fuel
سوخت دادن
fuel
سوخت موتور
jetted
سوخت پاش
fueled
سوخت دادن
atomizer
سوخت افشان
fuelled
سوخت موتور
atomizer
سوخت پاش
tanker
مخزن سوخت
atomizers
سوخت افشان
atomizers
سوخت پاش
fueled
سوخت موتور
fuelled
سوخت دادن
atomisers
سوخت افشان
atomisers
سوخت پاش
refuels
تجدید سوخت کردن
unusable fuel
سوخت غیرقابل استفاده
refuels
سوخت گیری کردن
throttle
دستگاه کنترل سوخت
throttled
دستگاه کنترل سوخت
refuel
سوخت گیری کردن
liquid propellant
سوخت مایع موشک
refuelling
تجدید سوخت کردن
fueled
سوخت گیری کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
refueled
تجدید سوخت کردن
refueled
سوخت گیری کردن
refueling
تجدید سوخت کردن
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
refueling
سوخت گیری کردن
refuelled
سوخت گیری کردن
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
fuel oil mixture
مخلوط روغن و سوخت
fuelled
سوخت گیری کردن
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
injector pump
پمپ تزریق سوخت
natural gas firing
سوخت گاز طبیعی
i fell pity for him
دلم برایش سوخت
injector nozzle
نازل سوخت پاش
fuelling
سوخت گیری کردن
i felt sorry for him
دلم برایش سوخت
fuel
سوخت گیری کردن
hypergolic fuel
سوخت فوق حساس
overfeed
زیاد سوخت رساندن به
peptized fuel
سوخت تغلیظ شده
liquid rocket
راکت سوخت مایع
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line
لوله سوخت رسانی
fuel supply pump
پمپ سوخت رسانی
fuel tank vent
هواکش تانک سوخت
fuels
سوخت گیری کردن
powdered coal firing
سوخت خاک ذغال
gasoline gels
سوخت تغلیظ شده
metabolic reaction
واکنش سوخت و سازی
refuel
تجدید سوخت کردن
breeder rocket
راکت سوخت ساز
bunkering
دخیره سوخت در کشتی
basal metabolism
سوخت و ساز پایه
stoker
متصدی سوخت کوره
to mend the fire
سوخت به اتش رساندن
feed pump
پمپ سوخت رسانی
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
refuelled
تجدید سوخت کردن
stokehold
محل سوخت ریزی
diergolic
سوخت مایع ثابت
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
throttling
دستگاه کنترل سوخت
spray carburetor
کاربراتور سوخت پاش
thickened fuel
سوخت تغلیظ شده
firing
عمل سوخت دادن
baf
ضریب تعدیل سوخت
feeder vessel
کشتی سوخت رسان
Her face was sun-burnt.
صورتش درآفتاب سوخت
fuel endurance
میزان تکافوی سوخت
fuel endurance
قدرت پایداری سوخت
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
fuel control unit
واحد کنترل سوخت
regenerative gas firing
سوخت گازی رژنراتیو
throttles
دستگاه کنترل سوخت
burner nozzle
نازل سوخت پاش
bulk production
تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
fuel
سوخت ماده قابل اشتعال
fuelled
تقویت سوخت گیری کردن
bunkering
ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
jet b
نوعی سوخت تقطیر شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com