English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
role indicator نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
Other Matches
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
CUG ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
prompt نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompts نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
symbolic i/o assignment نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
relational database نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
input/output سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
operators نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
textbooks کتاب اصلی دریک موضوع
text book کتاب اصلی دریک موضوع
textbook کتاب اصلی دریک موضوع
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
delimiter 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
distinguishes بیان اختلاف بین دو موضوع
distinguish بیان اختلاف بین دو موضوع
hash تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
hash الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
searches جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searchingly جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searched جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
significant یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
significantly یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
faceted code یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
member 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
members 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
PRN نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
entered کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enters کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
enter کلیدی که بیان کننده انتهای یک ورودی یا یک خط از متن
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
returned کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
routing لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
mouse وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
D SUB connector ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
else rule قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
graphics استاندارد برای دستورات نرم افزاری و توابع شرح ورودی /خروجی گرافیکی برای تامین تابع یکسان روی هر نوع سخت افزار
gigo اصط لاحی که بیان میکند دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
marker تعیین کننده شاخص هدف شاخص
ideal index شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
markers تعیین کننده شاخص هدف شاخص
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
searchingly جستجو برای یک موضوع داده
search جستجو برای یک موضوع داده
searched جستجو برای یک موضوع داده
searches جستجو برای یک موضوع داده
cai استفاده از کامپیوتر برای آموزش یک موضوع
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
to be clear to somebody برای کسی مشخص بودن
named departure point نقطه مشخص برای حرکت
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
serve one's purpose <idiom> مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
rainfall index شاخص بارش شاخص بارندگی
keypad مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
voyage charter اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
sample مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
diction عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
inverts که برای بیان نقل قول به کار می رود
invert که برای بیان نقل قول به کار می رود
golly حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
inverting که برای بیان نقل قول به کار می رود
gollies حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
labelled یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
label یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
boundary جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
labeling یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
boundaries جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
fielded مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
beaufort scale سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
labels یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
extends روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
algorithmic language یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
integer اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
extend روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
x punch سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
integers اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
privates محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
flags یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
flag یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
inverter فایل یا ورودی اندیس برای همه داده ها
cascade connection خروجی یکی ورودی برای دیگری است
job stream ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
verifier وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
marker کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
dirty bit برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
markers کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
claim frame فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
units که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
mouse که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouses که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
input/output سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
rules روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
unit که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
configured out وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured off وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
text کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
indicator نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
texts کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
dtr سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
nil pointer اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
cts CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
crunches بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunch بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
Shannon's Law قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
bombed تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com