English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
hyphen نشان اتصال ایست درسخن
hyphens نشان اتصال ایست درسخن
Other Matches
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
earth اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
epp استانداردی که نحوه ارسال داده با سرعت بال روی اتصال پورت موازی را نشان میدهد
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
quibble نیرنگ درسخن
quibbling نیرنگ درسخن
quibbles نیرنگ درسخن
quibbled نیرنگ درسخن
circumlocation دورزدن درسخن
lapsus linguac لغزش درسخن
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
circumgyration دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
leads قطب اتصال سیم اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
stop ایست
breathing space ایست
cessation ایست
avast ایست
limit stop حد ایست
halt ایست
stoppage ایست
stoppages ایست
stopping ایست
stops ایست
standstil ایست
hold ایست
standstill ایست
stand ایست
time out ایست
whoa ایست
holds ایست
stopped ایست
stayed ایست
perisystole ایست دل
flag stop ایست
halts ایست
stay ایست
halted ایست
closer ایست توقف
truces جنگ ایست
caesura وقفه ایست
dynamic stop ایست پویا
fixism ایست گرایی
ceases ایست توقف
to make a stop ایست کردن
hold ایست نگهداری
interval ایست وقفه
whoa ایست دادن
silences ایست بی حرکت
silenced ایست بی حرکت
closest ایست توقف
close ایست توقف
hold water قایق ایست
haemostasia ایست خون
haemostasis ایست خون
closes ایست توقف
periods نوبت ایست
ceasing ایست توقف
statics ایست شناسی
silence ایست بی حرکت
period نوبت ایست
silencing ایست بی حرکت
at pause در حال ایست
nodal point نقطه ایست
cease ایست توقف
suspension ایست تعلیق
truce جنگ ایست
suspensions ایست تعلیق
stop element عنصر ایست
ceased ایست توقف
it is a thankless task کاربیهوده ایست
holds ایست نگهداری
pausal ایست دار
unceasing ایست ناپذیر
to make a pause ایست کردن
fetch up بحال ایست درامدن
what kind of a bird is that ? چه قسم پرنده ایست
halted سکته ایست کردن
total stopping distance طول ایست کامل
he has a loose conduct ادم هرزه ایست
hockey stop نوعی ایست ناگهانی
haemostatic وابسته به ایست خون
to put to a pause بحال ایست دراوردن
halts سکته ایست کردن
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
ease all درکرجی رانی ایست
torpidity حالت سستی ایست
halt سکته ایست کردن
to be under ane در حال ایست بودن
the train runs without a stop قطار بدون ایست
lay-bys جایگاه ایست ایستگاه
stop bit بیت ایست نما
lay-by جایگاه ایست ایستگاه
lay by جایگاه ایست ایستگاه
stop bit ذرهء ایست نما
to heave to بحالت ایست دراوردن
to come بحال ایست درامدن
avast ایست توقف کنید
interlude ایست میان دو پرده
interludes ایست میان دو پرده
stopping sight distance فاصله دید ایست
It is an extremely complicated problem. مسأله بسیار پیچیده ایست
patience is a virtue شکیبائی خوی پسندیده ایست
the child is a wonder این بچه عجوبه ایست
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
to taxi to a standstill حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
lexigraphy یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
menopause بند امدن قاعدگی ایست طمث
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
marking نشان دار سازی نشان
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
nowel کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
appropriation در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
abio کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
to pause upon a word روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
practician کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
stand ایست کردن توقف کردن
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
unions اتصال
seam خط اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
v joint اتصال "وی "
seams خط اتصال
inosculation اتصال
networks اتصال
network اتصال
bonding اتصال
interconnection اتصال
union اتصال
fusions اتصال
fusion اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
attach اتصال
bounding اتصال
coupling اتصال
juncture اتصال
lap joint اتصال لب به لب
law of continvity اتصال
lead wire خط اتصال
contacts اتصال
contacting اتصال
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com