Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
bronze palm	نشان برگ خرمای برنزی
Other Matches
bronze service star	نشان خدمت برنزی
bronze arrowhead	نشان پیکان برنزی
bronzes	برنزی
bronze	برنزی
marmot	موش خرمای کوهی
ground hog	موش خرمای کوهی
phalanger	موش خرمای جهنده
chipmunk	موش خرمای زمینی
f. squirel	موش خرمای پردار
flying mouse	موش خرمای پرداراسترالیایی
chipmunks	موش خرمای زمینی
polecats	موش خرمای وحشی اروپایی
woodchuck	موش خرمای کوهی امریکا
polecat	موش خرمای وحشی اروپایی
puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
stair rod	گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
markings	نشان دار سازی نشان
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
marking	نشان دار سازی نشان
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark	نشان کردن نشان
marks	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
trace	نشان
show	نشان
attributes	نشان
showed	نشان
attributing	نشان
targeted	نشان
shows	نشان
cicatrice	نشان
targeting	نشان
attribute	نشان
traced	نشان
token	نشان
tokens	نشان
shew	نشان
tract	نشان
target	نشان
stamps	نشان
tracts	نشان
plaque	نشان
plaques	نشان
symbol	نشان
traces	نشان
ear mark	نشان
targets	نشان
impressing	نشان
icons	نشان
ikons	نشان
signalled	نشان
impressed	نشان
banner	نشان
banners	نشان
hash mark	خط نشان
icon	نشان
signaled	نشان
impresses	نشان
insigne	نشان
mark	نشان
signal	نشان
marks	نشان
indicium	نشان
indice	نشان
impress	نشان
badges	نشان
targetting	نشان
medal	نشان
medals	نشان
indication	نشان
targetted	نشان
presaging	نشان
presages	نشان
badge	نشان
traceless	بی نشان
trackless	بی نشان
untitled	بی نشان
vexillum	نشان
grammalogue	نشان
presage	نشان
presaged	نشان
slur	نشان
insignia	نشان
chalk	نشان
chalked	نشان
bench mark	نشان
chalking	نشان
chalks	نشان
benchmark	نشان
benchmarks	نشان
vestiges	نشان
gong [British E]	نشان
track	نشان
stamp	نشان
tracked	نشان
refrigeratory	تب نشان
tracks	نشان
refrigerent	تب نشان
unmarked	بی نشان
slurs	نشان
slurring	نشان
slurred	نشان
hallmarks	نشان
hallmark	نشان
vestigial	نشان
vestige	نشان
caret	نشان
savorŠetc	نشان
tallied	نشان
brands	نشان
symptoms	نشان
branding	نشان
brand	نشان
tallied	خط نشان
symptom	نشان
scores	نشان
printless	بی نشان
scored	نشان
score	نشان
awards	نشان
awarding	نشان
awarded	نشان
award	نشان
emblem	نشان
ensigns	نشان
tally	خط نشان
tallying	نشان
ensign	نشان
emblems	نشان
tallying	خط نشان
cicatricial	نشان
tallies	نشان
tally	نشان
cicatricle	نشان
tallies	خط نشان
aim	نشان هدف
mutton fist	نشان دست
aimed	نشان هدف
is a monetary sign	نشان پول
memento	نشان یاداور
mementoes	نشان یاداور
impress	نشان گذاردن
impresses	نشان گذاردن
impressing	نشان گذاردن
impressed	نشان گذاردن
mementos	نشان یاداور
plate mark	نشان عیار
aims	نشان هدف
mark sensing	نشان گذاری
mark sensing	نشان یابی
mark sensing	نشان دریایی
actuate	نشان دادن
characteristic	نشان ویژه
characteristically	نشان ویژه
highlights	نشان شده
investiture	اعطای نشان
highlighted	نشان شده
highlight	نشان شده
investitures	اعطای نشان
note of a	نشان شگفت
word mark	نشان کلمه
indicator	نشان دهنده
mark sensing	نشان دریابی
mark sense reader	نشان خوان
mark sense	نشان گذار
insigne	نشان افتخار
insigne	نشان رسمی
instarred with gems	گوهر نشان
interogation mark	نشان پرسش
phonogram	نشان صدا
pharmaceutical sign	نشان داروسازی
point of interrogation	نشان پرسش
rule	نشان راه
levelling monument	نشان ترازیابی
mark condition	وضعیت نشان
demonstrator	نشان دهنده
pencil mark	نشان مدادی
paludous	نوبه نشان
demonstrators	نشان دهنده
mark sense	نشان دریاب
medal of honor	نشان افتخار
exhibitive	نشان دادنی
demonstrate	نشان دادن
demonstrated	نشان دادن
demonstrates	نشان دادن
demonstrating	نشان دادن
diacritical marks	نشان تشخیص
diacritical	نشان تشخیص
diacritic	نشان تشخیص
demark	نشان گذاردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com