English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
insignia نشان رسمی
insigne نشان رسمی
Search result with all words
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
isometric view رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
Other Matches
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
review بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
marking نشان دار سازی نشان
markings نشان دار سازی نشان
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks نشان کردن نشان
mark نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
orthodox رسمی
official رسمی
solemn رسمی
formal رسمی
institutional رسمی
formmal رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
reprimands توبیخ رسمی
asparagus مارچوبهء رسمی
official prices قیمتهای رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
insignia مدال رسمی
returning گزارش رسمی
returned گزارش رسمی
tuxedo لباس رسمی
official document سند رسمی
noterial document سند رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
returns گزارش رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
public submission مناقصه رسمی
official rate نرخ رسمی
official meeting ملاقات رسمی
protested واخواست رسمی
official deed سند رسمی
official language زبان رسمی
officiates مقام رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official channels طرق رسمی
official meeting اجتماع رسمی
bank holidays تعطیلات رسمی
reprimand توبیخ رسمی
official authorities مراجع رسمی
boarding call بازدید رسمی
protest واخواست رسمی
official channels مجاری رسمی
protest اعتراض رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
officiate مقام رسمی
officiously بطورغیر رسمی
function ایین رسمی
officious غیر رسمی
functioned ایین رسمی
functions ایین رسمی
officialize رسمی کردن
official receiver اعتصاب رسمی
official religion دین رسمی
officiated مقام رسمی
officiating مقام رسمی
missive نامه رسمی
missives نامه رسمی
official receipt رسید رسمی
official موثق و رسمی
unofficial غیر رسمی
informal غیر رسمی
return گزارش رسمی
official عالیرتبه رسمی
careers دوره رسمی
pronouncement اعلامیه رسمی
talking-to سرزنش رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
talking to سرزنش رسمی
career دوره رسمی
careered دوره رسمی
careering دوره رسمی
tuxedos لباس رسمی
extra official غیر رسمی
card-carrying عضو رسمی
cognizance اخطار رسمی
intrant ورود رسمی
insigne مدال رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
officials مقامات رسمی
official gazette روزنامه رسمی
vestment لباس رسمی
statute mile مایل رسمی
communique ابلاغ رسمی
position شغل رسمی
positioned شغل رسمی
tux لباس رسمی
throwaway غیر رسمی
formalizing رسمی کردن
aregular cook اشپز رسمی
formal education اموزش رسمی
formal group گروه رسمی
formal review سان رسمی
placards پروانه رسمی
formal review بررسی رسمی
placard پروانه رسمی
audiences ملاقات رسمی
audience ملاقات رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
hansard مذاکرات رسمی
formalizes رسمی کردن
formalized رسمی کردن
formalize رسمی کردن
formalising رسمی کردن
formalises رسمی کردن
formalised رسمی کردن
formal accountability ذیحسابی رسمی
free and easy <idiom> غیر رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
contracts under seal عقد رسمی
protesting واخواست رسمی
smallage کرفس رسمی
solemn form طریقه رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
legalization شناسایی رسمی
speedwell سیزاب رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
dress suit لباس رسمی شب
note نامه رسمی
nonformal غیر رسمی
protested اعتراض رسمی
protesting اعتراض رسمی
semi official نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
semiformal نیمه رسمی
semiofficial نیمه رسمی
protests واخواست رسمی
protests اعتراض رسمی
noting نامه رسمی
notes نامه رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
standard time زمان رسمی
state religion مذهب رسمی
driss uniform لباس رسمی
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
requisition درخواست رسمی کردن
finery [formal] جامه رسمی جشن
Thai زبان رسمی تایلند
informality غیر رسمی بودن
requisitioned درخواست رسمی کردن
registry دفترخانه رسمی ثبت
registries دفترخانه رسمی ثبت
Thais زبان رسمی تایلند
bulletins اگهی نامه رسمی
bulletin ابلاغیه رسمی بیانیه
bulletin اگهی نامه رسمی
bulletins ابلاغیه رسمی بیانیه
official oath سوگند قانونی یا رسمی
requisitioning درخواست رسمی کردن
regulation clothing لباس رسمی نظامی
par بهای رسمی سهم
studbook شناسنامه رسمی اسب
full dress بالباس تمام رسمی
black tie کت نیمه رسمی مردانه
unofficial news خبر غیر رسمی
juries مقامات رسمی نافر
jury مقامات رسمی نافر
vestment لباس رسمی اسقف
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
nonconformists مخالف کلیسای رسمی
nonconformist مخالف کلیسای رسمی
visitors مهمان رسمی نظامی
starchy شبیه نشاسته رسمی
introduction معرفی رسمی اشناسازی
visitor مهمان رسمی نظامی
introductions معرفی رسمی اشناسازی
morning dress جامهی رسمی صبحگاهی
officially represented دارای نماینده رسمی
placard اعلامیه رسمی اعلان
placards اعلامیه رسمی اعلان
stuffed shirt <idiom> شخص رسمی وجدی
pro memoria نامه غیر رسمی
physician in ordinary پزشک رسمی یا همیشگی
requisitions درخواست رسمی کردن
bank rate of discount نرخ رسمی تنزیل
nonformal sector بخش غیر رسمی
intrant دخول رسمی وقانونی
formalist شخص زیاد رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com