Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
floating point notation
نشان گذاری با ممیز شناور
Other Matches
fixed point notation
نشان گذاری با ممیز ثابت
floating point
ممیز شناور
floating point
با ممیز شناور
floating point rutine
روال ممیز شناور
floating point
ممیز شناور
[ریاضی]
floating point constant
ثابت ممیز شناور
floating point arithmetic
حساب ممیز شناور
floating point number
عدد با ممیز شناور
floating point operation
عملیات ممیز شناور
floating point representation
نمایش با ممیز شناور
floating point operation
عملکردبا ممیز شناور
floating point number
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
point
نقطه گذاری کردن ممیز
slashes
نشان ممیز
slashed
نشان ممیز
slash
نشان ممیز
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
normalizes
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
mflops
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
drift float
علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
impressions
نشان گذاری
idegraphy
نشان گذاری
mark sensing
نشان گذاری
impression
نشان گذاری
notation
نشان گذاری
notations
نشان گذاری
characteristic
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristically
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
punctuation
نشان گذاری تاکید
excess n notation
نشان گذاری با افزونی n
infix notation
نشان گذاری میانوندی
iinfix notation
نشان گذاری میانوندی
scientific notation
نشان گذاری علمی
binary notation
نشان گذاری دودویی
decimal notation
نشان گذاری دهدهی
radix notation
نشان گذاری مبنایی
binary notation
نشان گذاری دودوئی
positional notation
نشان گذاری مکانی
postfix notation
نشان گذاری پسوندی
prefix notation
نشان گذاری پیشوندی
positional notation
نشان گذاری مرتبهای
polish notation
نشان گذاری لهستانی
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
rubrication
نشان گذاری برنگ قرمز
octal notation
نشان گذاری هشت هشتی
mixed radix notation
نشان گذاری امیخته مبنا
reverse polish notation
نشان گذاری لهستانی معکوس
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
milestone
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
control buoy
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
marking ink
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
datum dan buoy
علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
floating base
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
icebergs
کوه یخ شناور توده یخ شناور
floated
شناور شدن شناور بودن
float
شناور شدن شناور بودن
floats
شناور شدن شناور بودن
iceberg
کوه یخ شناور توده یخ شناور
gulls
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
comptroller
ممیز
auditor
ممیز
auditors
ممیز
discriminator
ممیز
surveyors
ممیز
verifier
ممیز
auditor general
سر ممیز کل
decimal point
ممیز
discerning
ممیز
binary point
ممیز
surveyor
ممیز
distinguished investigated by the
ممیز
scrutineer
ممیز
radix point
ممیز
decimal points
ممیز
controllers
ممیز
controller
ممیز
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
indiscerning
غیر ممیز
decimal points
ممیز اعشار
controller
حسابدار ممیز
variable point
با ممیز متغییر
decimal points
ممیز اعشاری
decimal point
ممیز اعشاری
controllers
حسابدار ممیز
radix point
نقطه ممیز
fixed point
با ممیز ثابت
fixed point
ممیز ثابت
marker variable
متغیر ممیز
assessor
ممیز مالیات
assumed decimal point
ممیز عاریتی
binary point
ممیز دودویی
binary point
ممیز دودوئی
discerning minor
صغیر ممیز
differentiating filter
صافی ممیز
decimal point
ممیز اعشار
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
octal point
ممیز هشت هشتی
fixed point number
عدد با ممیز ثابت
fixed point operation
عملکرد با ممیز ثابت
fixed point representation
نمایش ممیز ثابت
hexadecimal point
ممیز شانزده شانزدهی
fixed point arithmetic
حساب ممیز ثابت
indiscerning minor
صغیر غیر ممیز
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
g flops
یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
markings
نشان دار سازی نشان
marking
نشان دار سازی نشان
poniter
نشان دهنده نشان گیرنده
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
pack ice
یخ شناور
floats
شناور
floating fundation
پی شناور
pontoons
پل شناور
vessels
شناور
floaty
شناور
ballcock
شناور
ballcocks
شناور
bouyant foundation
پی شناور
nectonic
شناور
vessel
شناور
float
شناور
afloat
شناور
pontoon
پل شناور
above water
<adj.>
شناور
floating
شناور
float bridge
پل شناور
free swimming
شناور
drift ice
یخ شناور
floated
شناور
flying bridge
پل شناور
on the float
شناور
floating bridge
پل شناور
buoyant
شناور
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
pontoons
طراده شناور
bays
پل رابط در پل شناور
baying
پل رابط در پل شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
bay
پل رابط در پل شناور
barges
تراده شناور
barged
تراده شناور
barge
تراده شناور
swims
شناور شدن
vessels
یگان شناور
vessel
یگان شناور
adrift
شناور مهارشده
pontoons
اسکله شناور
plunger
پیستون شناور
plungers
پیستون شناور
lifebuoy
گوی شناور
lifebuoys
گوی شناور
booms
دستگاه شناور
booming
دستگاه شناور
boomed
دستگاه شناور
boom
دستگاه شناور
immersion heater
اب گرم کن شناور
immersion heaters
اب گرم کن شناور
phytoplankton
گیاهان شناور
floe
تخته یخ شناور
natatores
مرغان شناور
pontoon
طراده شناور
pontoon
اسکله شناور
swim
شناور شدن
nekton
جانور شناور
zooplankton
جانوران شناور
oil slick
نفت شناور
pontoon bridge
پل شناور قایقی
oil slicks
نفت شناور
wafts
شناور ساختن
wafting
شناور ساختن
wafted
شناور ساختن
waft
شناور ساختن
plunge valve
سوپاپ شناور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com