English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
Other Matches
marks نشان علامت
markers علامت نشان
mark نشان علامت
marker علامت نشان
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
obelize با این علامت "-" نشان گذاردن
indication علامت یا چیزی که نشان دهد
glyph علامت یا نشان حجاری شده
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
idegraphy علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
mark علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
quantifier علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
drift float علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
marks علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
battle clasp نشان و علامت شرکت در جنگ بین المللی اول
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
colons علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
colon علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
bracket علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
tracking symbol علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
indicator ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
characteristically صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
marker دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
such like وامثال ان
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
stamper چکش وامثال ان
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders خرده شیشه وامثال ان
polt جوجه ماکیان وامثال ان
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
smoker دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
stringing نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
ribbons نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbon نوار ضبط صوت وامثال ان
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
smokers دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
lifesaver عضودسته نجات غریق وامثال ان
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
pilot burner چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarf حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
post تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
post- تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
smoking room اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
posted تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
proliferous بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
scopolamine ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
esquire عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
slot شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
slotting شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
millboard مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
government دولت
governments دولت
respublica دولت
stating دولت
power دولت
powers دولت
powering دولت
powered دولت
state- دولت
state دولت
stated دولت
mammon دولت
states دولت
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
independent state دولت مستقل
Whitehall دولت انگلیس
head of the state رئیس دولت
government budget بودجه دولت
government expenditures هزینههای دولت
totaliarian state دولت توتالیتر
the body politic ملت و دولت
the policy of the government سیاست دولت
the policy of the government رویه دولت
enemy state دولت دشمن
territory of state قلمرو دولت
government stock سهام دولت
state budget بودجه دولت
government treasury خزانه دولت
cabinet هیات دولت
state property دارائی دولت
war state دولت جنگی
office-holders کارمند دولت
office-holder کارمند دولت
Warsaw دولت لهستان
mafias دولت ستیزی
mafia دولت ستیزی
state government دولت مرکزی
govt government دولت
nation-states دولت ملی
nation-state دولت ملی
stateless بی دولت بی وطن
nation state دولت ملی
vassal atate دولت پوشالی
Kremlin دولت شوروی
forfeit to the state ضبط دولت
cabinets هیات دولت
Downing Street دولت انگلیس
states دولت استان
loyalists دولت دوست
loyalist دولت دوست
money bag دارایی دولت
chief of state رئیس دولت
puppet government دولت پوشالی
quirinal دولت ایتالیا
military government دولت نظامی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
state دولت استان
stated دولت استان
mandatary دولت قیم
stating دولت استان
public debt بدهی دولت
government department وزارتخانه دولت
state- دولت استان
public servant مستخدم دولت
national state دولت ملی
pillars of the state ارکان دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
Ottawa دولت کانادا
officer کارمند دولت
official کارمند دولت
public officer [American E] کارمند دولت
buffer state دولت حایل
cabinet کابینه هیئت دولت
office-holder صاحب منصب دولت
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
federal council مجلس دولت متحده
subsidy کمک بلاعوض دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
dependent state دولت غیر مستقل
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
secret service money اعتبار سری دولت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com