Dictiornary-Farsi | نشست فرونشینی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 109 (6 milliseconds)

English	Persian
subsidence	نشست فرونشینی


Other Matches

ebbing	فرونشینی
ebb	فرونشینی
ebbed	فرونشینی
ebbs	فرونشینی
reflow	فرونشینی پایین رفتن
meets	نشست نشست گاه
meet	نشست نشست گاه
trims	نشست
trimmest	نشست
trim	نشست
siting	نشست
leakages	نشست
leakage	نشست
deposition	ته نشست
seance	نشست
fouling	ته نشست
meetings	نشست
meeting	نشست
consolidation	نشست
settletment	نشست
settlement of the dam	نشست سد
seepage	نشست
settlement	نشست
precipitation	ته نشست
settlements	نشست
symposia	هم نشست
session	نشست
sittings	نشست
sitting	نشست
sessions	نشست
sediments	ته نشست
symposium	هم نشست
depositions	ته نشست
sediment	ته نشست
slumps	نشست
slumping	نشست
slumped	نشست
slump	نشست
symposiums	هم نشست
trim aft	نشست پاشنه
rate of deposition	سرعت ته نشست
to cave in	نشست کردن
soft spot	ناحیه نشست
she sat behind me	او پشت من نشست
seep in	نشست کردن
sinkable	نشست کردنی
settlement of the foundation	نشست پی گاه
settlement ratio	نسبت نشست
trim forward	نشست سینه
true slump	نشست واقعی
closed meeting	نشست مسدود
special session	نشست ویژه
extraordinary meeting	نشست ویژه
closed conference	نشست مسدود
deposits	ته نشست ته نشین
air landed	هوا نشست
settles	نشست کردن
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
subside	نشست کردن
lime deposite	ته نشست اهکی
calcareous deposit	ته نشست اهکی
subsides	نشست کردن
subsided	نشست کردن
subsiding	نشست کردن
assembly	مجمع نشست
boring stay	محل نشست
subsidence	نشست خاک
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
extravasate	نشست کردن
leaky	نشست کننده
sink	نشست کردن
sinks	نشست کردن
deposit	ته نشست ته نشین
sinking	استهلاک نشست
shore formation	ته نشست دریاچهای
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
settle	نشست کردن
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
exudation	برون نشست
oil residue	ته نشست روغن
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
special session	نشست فوق العاده
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
powwow	نشست وگفتگو کردن
seat of settlement	محل نشست ساختمان
landing zone	منطقه نشست هوایی
settlement forecast	پیش بینی نشست
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
conventional take off and landing	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
proces verbal	صورت جلسه نشست نامه
the bird took its perch	مرغ روی چوب نشست
exudate	ترشح التهابی برون نشست
To associate ( mix) with someone .	با کسی نشست وبر خاست کردن
to have a closed meeting	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
the veaael was neaped	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
drop	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dropping	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert	مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds	گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ

subsidence

نشست فرونشینی