English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (15 milliseconds)
English Persian
erectile نصب کردنی قابل نصب
Search result with all words
usable قابل استفاده مصرف کردنی
comparable قابل مقایسه مانند کردنی
imaginable تصور کردنی قابل تصور
calculable براورد کردنی قابل اعتماد
expressible قابل افهار بیان کردنی
imaginal تصور کردنی قابل تصور
impugnable رد کردنی قابل تکذیب
presentative قابل تقدیم درک کردنی
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
useable قابل استفاده مصرف کردنی
vindicable قابل دفاع ثابت کردنی
wadeable کپه کردنی توده کردنی قابل ریه گذاری
Other Matches
forfoitable گم کردنی
confutable رد کردنی
rejectable رد کردنی
rebuttable رو کردنی
solvency حل کردنی
discountable کم کردنی
challengeable رد کردنی
refutable رد کردنی
doable کردنی
rebuttable رد کردنی
communicable ابلاغ کردنی
applicable <adj.> مصرف کردنی
useful <adj.> مصرف کردنی
usable <adj.> مصرف کردنی
enunciable اعلام کردنی
defensible دفاع کردنی
suitable <adj.> مصرف کردنی
utilizable <adj.> مصرف کردنی
fellable قطع کردنی
utilisable [British] <adj.> مصرف کردنی
compassable احاطه کردنی
insurable بیمه کردنی
sinkable نشست کردنی
thinkable فکر کردنی
conceivable تصور کردنی
operable عمل کردنی
appraisable قیمت کردنی
separable جدا کردنی
compellable مجبور کردنی
referable مراجعه کردنی
inscribable محاط کردنی
refillable دوباره پر کردنی
concealable پنهان کردنی
condemnable محکوم کردنی
vindicable حمایت کردنی
inducible وادار کردنی
calculable حساب کردنی
receivable دریافت کردنی
credible باور کردنی
excludable محروم کردنی
tamable رام کردنی
tameable رام کردنی
subduable مطیع کردنی
subjugable مطیع کردنی
quotable نقل کردنی
supposable فرض کردنی
suppressible متوقف کردنی
surmountable برطرف کردنی
extinguishable خاموش کردنی
tractable رام کردنی
punishability مجازات کردنی
submergible غوطه ور کردنی
storable انبار کردنی
steerable هدایت کردنی
escapable فرار کردنی
includable شامل کردنی
impotable وارد کردنی
tarnishable کدر کردنی
erectile راست کردنی
vindicatory ثابت کردنی
erasable پاک کردنی
importable وارد کردنی
farmable زراعت کردنی
collectible جمع کردنی
assurable بیمه کردنی
assumable فرض کردنی
extraditable تسلیم کردنی
spendable خرج کردنی
violable غصب کردنی
includible شامل کردنی
collectable جمع کردنی
inflictable تحمیل کردنی
smokable دود کردنی
fair game مسخره کردنی
repealable لغو کردنی
issuable صادر کردنی
believable باور کردنی
devisable تعبیه کردنی
adoptable اتخاذ کردنی
wettable خیس کردنی
spottable پیدا کردنی
persuadable وادار کردنی
weighable وزن کردنی
smokeable دود کردنی
satisfiable راضی کردنی
suggestible اشاره کردنی
covetable طمع کردنی
persuasible وادار کردنی
suggestible پیشنهاد کردنی
declinable صرف کردنی
abolishable منسوخ کردنی
defeasible فسخ کردنی
opposable مخالفت کردنی
palpable پرماسیدنی حس کردنی
deprivable محروم کردنی
resectable قطع کردنی
denotable دلالت کردنی
partible جدا کردنی
demurrable اشکال کردنی
leviable وضع کردنی
tangibly لمس کردنی
participable شرکت کردنی
leasable اجاره کردنی
framable درست کردنی
triable ازمایش کردنی
iterable تکرار کردنی
reprehensible سرزنش کردنی
notifiable اخطار کردنی
tactile لمس کردنی
contrivable تدبیر کردنی
wadable توده کردنی
preachable وعظ کردنی
predicable اطلاق کردنی
conquerable فتح کردنی
interpretable تفسیر کردنی
wadable کپه کردنی
constrainable مجبور کردنی
relatable نقل کردنی
filtrable صافی کردنی
fixable محکم کردنی
tangible لمس کردنی
fleeceable لخت کردنی
applicative اعمال کردنی
pracitcable گذار کردنی
interchangeable با هم عوض کردنی
eliminable بیرون کردنی
seizable ضبط کردنی
dispensable صرفنظر کردنی
dispensable معاف کردنی
filterable صافی کردنی
manipular با دست درست کردنی
tax-deductible کسر کردنی از مالیات
sinkable غرق کردنی یاشدنی
likly باور کردنی احتمالی
bills receivable براتهای دریافت کردنی
supposable تصور کردنی مفروض
get at able یافتنی پیدا کردنی
manageably بطور اداره کردنی
exigible خواستنی مطالبه کردنی
manipulatory با دست درست کردنی
pracitcable عبور کردنی گذشتنی
saveable پس انداز کردنی اندوختنی
missile اسلحه پرتاب کردنی
missiles اسلحه پرتاب کردنی
likely باور کردنی احتمالی
likeliest باور کردنی احتمالی
likelier باور کردنی احتمالی
perceivable مشاهده کردنی دیدنی
eradicable قلع و قمع کردنی
injection داروی تزریق کردنی
contrivable اختراع کردنی اندیشیدنی
fixture لوازم نصب کردنی
traceable جستجو کردنی یافتنی
reprouducible دوباره درست کردنی
perceivable درک کردنی محسوس
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
vanquishable پیروز شدنی غلبه کردنی
pervertible گمراه شدنی کج راه کردنی
framable تنظیم کردنی ترتیب دادنی
violable تجاوز کردنی تخطی پذیر
bills payable برات های پرداخت کردنی
practicable صورت پذیر عبور کردنی
probable باور کردنی امر احتمالی
determinable معلوم کردنی انقضاء پذیر
eliminable حذف کردنی برطرف شدنی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
rasher ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
oxford india paper یکجور کاغذ نازک چاپ کردنی
rashers ورقه نازک گوشت سرخ کردنی
prunelle یکجور گوجه یا الوچه خشک کردنی
prunello یکجور الوچه یا گوجه خشک کردنی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presentable قابل معرفی قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
sensible قابل درک قابل رویت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
mum's the word این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
fryer سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com