English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (46 milliseconds)
English Persian
hatch نصفه در روی تخم نشستن
hatched نصفه در روی تخم نشستن
hatches نصفه در روی تخم نشستن
Other Matches
half نصفه
semis نصفه
semi نصفه
acleictous نصفه
half moon نصفه ماه
moiety نصفه بخش
halfway نصفه کاره
hemihedral بشکل نصفه وجهی
half کارتن با طول نصفه
split wheel چرخ نیمه یا نصفه
to sit out نشستن بیشتر نشستن از
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
sit نشستن
sits نشستن
to take a chair نشستن
perched نشستن
perch نشستن
to lose ground پس نشستن
to give ground پس نشستن
perching نشستن
perches نشستن
recoiling پس نشستن
awaits نشستن
running aground به گل نشستن
recoils پس نشستن
seizes نشستن
seized نشستن
seize نشستن
recoiled پس نشستن
recoil پس نشستن
awaiting نشستن
await نشستن
awaited نشستن
dwit koobi نشستن به عقب
give way عقب نشستن
ambushes در کمین نشستن
ground position در خاک نشستن
ambushed در کمین نشستن
bow out عقب نشستن
throne برتخت نشستن
ambushing در کمین نشستن
benches بر کرسی نشستن
ambush در کمین نشستن
bench بر کرسی نشستن
straddle گشاد نشستن
straddled گشاد نشستن
sit up <idiom> بیدار نشستن
straddles گشاد نشستن
thrones برتخت نشستن
setbacks عقب نشستن
insidiate در کمین نشستن
outsit بیشتر نشستن از
to take ground بگل نشستن
to take ground بخاک نشستن
to take the wheel پشت رل نشستن
sitting duck <idiom> بی خیال نشستن
hunker down روی پا نشستن
to hunker down چمباتمه نشستن
to sit up راست نشستن
to run aground بگل نشستن
to a the throne برتخت نشستن
sit up راست نشستن
stranding به گل نشستن کشتی
suppurate چرک نشستن
take sanctuary بست نشستن
to come to the throne بر تخت نشستن
to f. the throne برتخت نشستن
to fall back عقب نشستن
to fill the chair برکرسی نشستن
to lie in a درکمین نشستن
to lie in w درکمین نشستن
to knock back عقب نشستن
rankling چرک نشستن
landings نشستن هواپیما
sags فرو نشستن
landing نشستن هواپیما
land بزمین نشستن
land به زمین نشستن
sag فرو نشستن
land به گل نشستن کشتی
subside فرو نشستن
subsided فرو نشستن
subsides فرو نشستن
subsiding فرو نشستن
abate فرو نشستن
rankle چرک نشستن
rankles چرک نشستن
rankled چرک نشستن
strand به گل نشستن کشتی
strands به گل نشستن کشتی
setback عقب نشستن
swamp به گل نشستن قایق
swamped به گل نشستن قایق
swamping به گل نشستن قایق
sprawls پهن نشستن
swamps به گل نشستن قایق
ground بزمین نشستن
sprawling پهن نشستن
sagged فرو نشستن
sprawl پهن نشستن
To come to grief. To be runied. بخاک سیاه نشستن
sit idly by <idiom> عین ماست نشستن
stranding به گل نشستن تصادفی کشتی
slump test ازمایش فرو نشستن
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
waylays درکمین کسی نشستن
waylaying درکمین کسی نشستن
waylaid درکمین کسی نشستن
waylay درکمین کسی نشستن
sit out تا پایان چیزی نشستن
landings بزمین نشستن هواپیما
landing بزمین نشستن هواپیما
sprawl بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawls بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach بگل نشستن کشتی
beaches بگل نشستن کشتی
beached بگل نشستن کشتی
primer setback عقب نشستن چاشنی
to sit under a pre cher پای وعظ واعظی نشستن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
clogged به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To incite someone. زیر پای کسی نشستن
To sit (walk) straight. راست نشستن ( راه رفتن )
clog به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
mump خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble پهن نشستن جمع اوری کردن
To accpt the consequences . to face the music . پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to have the pout در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to be in the pouts در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
benches روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatting ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swat ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
clevis bolt پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
head dip نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
putrefied چرک نشستن چرک کردن
putrefies چرک نشستن چرک کردن
putrefy چرک نشستن چرک کردن
putrefying چرک نشستن چرک کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com