English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
quota system نظام سهمیه بندی
rationing system نظام سهمیه بندی
Other Matches
quota سهمیه بندی
quotations سهمیه بندی
quotation سهمیه بندی
rationing سهمیه بندی
quotas سهمیه بندی
quota share treaty قرار سهمیه بندی
target allocation سهمیه بندی هدف
rationing system نظام جیره بندی
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
allocations سهمیه سهمیه دادن
allocation سهمیه سهمیه دادن
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
contributions سهمیه
quota سهمیه
quotas سهمیه
coupon سهمیه
rations سهمیه
allowances سهمیه
allowance سهمیه
scantling سهمیه
rationed سهمیه
coupons سهمیه
ration سهمیه
allotments سهمیه
contribution سهمیه
allotment سهمیه
import quota سهمیه وارداتی
quota agreement موافقت سهمیه
quota sample نمونه سهمیه
sale quota سهمیه فروش
ammunition credit سهمیه مهمات
appointment quota سهمیه ماموریت
appointment quota سهمیه مشاغل
authorized allowance سهمیه مجاز
export quotus سهمیه صادرات
import quotas سهمیه وارداتی
general allotment سهمیه عمومی یا کلی
consolidated table of allowance جدول سهمیه مشترک
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
table of allowance جدول سهمیه مجاز
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
common table of allowance جداول سهمیه عمومی
consolidated table of allowance جدول سهمیه عمومی
ammunition credit سهمیه مهمات ذخیره
rationed خارج قسمت سهمیه
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
to fix quota تعیین سهمیه کردن
rations خارج قسمت سهمیه
ration خارج قسمت سهمیه
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
bulk replacement storage سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
allotment serial number شماره سری سهمیه واگذارشده
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
allowance for anticipated سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording جمله بندی کلمه بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments طرح بندی صورت بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
classification طبقه بندی رده بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
trend نظام
military نظام
system نظام
systems نظام
chucks سه نظام
left d. نظام به چپ
chuck سه نظام
chucked سه نظام
trends نظام
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
mixed system نظام مختلط
mnemonic system نظام یادیار
socialism نظام اشتراکی
binary system نظام دو نمادی
biosystem نظام زیستی
centralized system نظام متمرکز
chuck دستگاه نظام
accounting system نظام حسابداری
action system نظام عمل
biological system نظام زیستی
agrarian system نظام ارضی
open system نظام باز
system dynamics پویائی نظام
caste system نظام کاستی
code نظام نامه
chuck wrench اچار سه نظام
miniature system خرده نظام
mechanism of the organ نظام تشکیلات
capitalist system نظام کاپیتالیسم
chuck صفحه نظام
musculature نظام عضلانی
modern system نظام جدید
boring chuck سه نظام مته
banking system نظام بانکداری
man power مشمولین نظام
systems نظام سیستم
modern system نظام نوین
horseman سواره نظام
chucked صفحه نظام
order نظام معماری
barter system نظام تهاتری
barter system نظام پایاپای
skirmisher پیاده نظام
horse سواره نظام
market system نظام بازار
jaw chuck سه نظام فک دار
chucked دستگاه نظام
landlordism نظام اربابی
system نظام سیستم
chucks صفحه نظام
class system نظام طبقاتی
dynamic system نظام پویا
dual price system نظام دو قیمتی
conscription نظام وفیفه
drill chuck سه نظام مته
taylorism نظام تیلور
tax system نظام مالیاتی
colonial system نظام استعماری
price system نظام قیمتی
price system نظام قیمت
chucks دستگاه نظام
foot infantry پیاده نظام
delusional system نظام هذیانی
military service نظام وفیفه
dragoons سواره نظام
dragoon سواره نظام
cutter chuck سه نظام فرز
welfare system نظام رفاهی
the military profession کار نظام
feudalism نظام زمینداری
filing system نظام بایگانی
factory system نظام کارخانهای
serfdom system نظام سرفی
serfdom system نظام رعیتی
underdetermined system نظام نامعین
value system نظام ارزشها
serfdom نظام رعیتی
serfdom نظام دهقانی
sensorium نظام حسی
double standard نظام دو معیاری
service نظام وفیفه
serviced نظام وفیفه
educational system نظام اموزشی
economic system نظام اقتصادی
communism نظام اشتراکی
credit system نظام اعتباری
social system نظام اجتماعی
conversational system نظام محاورهای
military مربوط به نظام
incentive system نظام تشویقی
systematization نظام دهی
collectivism نظام اشتراکی
cognitive system نظام شناختی
closed system نظام بسته
yeomanry سواره نظام
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
phonology نظام صوتی
regulations نظام نامه
cavalry سواره نظام
exemption معافی نظام
hand operated chuck سه نظام دستی
communist system نظام کمونیستی
communication system نظام ارتباطی
systems analysis نظام شناسی
infantry پیاده نظام
right shoulder arms فرمان ازراست نظام
normal interval فرمان از جلو نظام
systems approach رویکرد نظام نگر
monarchical هواداری نظام شاهی
regressive tax system نظام مالیاتی نزولی
to enter the military داخل نظام شدن
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
infantry رسته پیاده نظام
to bear arms خدمت نظام کردن
wage system نظام پرداخت دستمزد
voting system نظام رای گیری
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
conscripting مشمول نظام کردن
phylarch فرمانده سواره نظام
conscripted مشمول نظام کردن
slacker فراری ازخدمت نظام
infantrymen جمعی پیاده نظام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com