English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
logic theorist نظریه پرداز منطقی
Other Matches
theorists نظریه پرداز
theoreticians نظریه پرداز
theoretician نظریه پرداز
theorist نظریه پرداز
logic theory نظریه منطقی
stages theory of economic growth نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
hachure پرداز
chisel marking fine lines پرداز
post processor پس پرداز
postprocessor پس پرداز
orator سخن پرداز
word processor کلمه پرداز
symbolizer نشان پرداز
multiprocessor چند پرداز
word processors کلمه پرداز
songwriter ترانه پرداز
castles in the air <idiom> رویا پرداز
wordmonger کلمه پرداز
versifier قافیه پرداز
verser قافیه پرداز
verseman قافیه پرداز
language processor زبان پرداز
musicians نغمه پرداز
orators سخن پرداز
phraseologist عبارت پرداز
sloganeer شعار پرداز
rimer or rhymer قافیه پرداز
rimer قافیه پرداز
rhumer قافیه پرداز
preprocessor پیش پرداز
data processor داده پرداز
indemnifier تاوان پرداز
musician نغمه پرداز
taxpayers مالیات پرداز
parallel processor موازی پرداز
taxpayer مالیات پرداز
indemnitor غرامت پرداز
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
warfare economy اقتصاد جنگ پرداز
error routine روال خطا پرداز
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
stand alone word processor کلمه پرداز خودکفا
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
hard کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hardest کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
harder کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
tabbing حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
volatile حافظه داده پرداز الکترونیکی که با قطع توان الکتریکی پاک میشود
logistic منطقی
argumentative منطقی
reasonable منطقی
intralogical منطقی
rational منطقی
argumentive منطقی
dialectic منطقی
dialectician منطقی
not نه منطقی
logic منطقی
dialectical منطقی
logical trace رد منطقی
logical منطقی
insert کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
inserts کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
inserting کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
ins key کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
skip خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
insert key کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
skips خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skipped خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
recommendations نظریه
theorems نظریه
thebe نظریه
theorem نظریه
recommendation نظریه
positioned نظریه
views نظریه
suggestion نظریه
view نظریه
queing theory نظریه صف
queuing theory نظریه صف
in the light of نظریه
viewed نظریه
viewpoint نظریه
comment نظریه
commented نظریه
commenting نظریه
viewpoints نظریه
outlook نظریه
viewing نظریه
lookouts نظریه
theories نظریه
notion نظریه
notions نظریه
opinion نظریه
suggestions نظریه
lookout نظریه
opinions نظریه
point of view نظریه
points of view نظریه
position نظریه
theory نظریه
two cents worth <idiom> نظریه
logical operation عملکرد منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic sum مجموع منطقی
logical operation عمل منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
logical multiply ضرب منطقی
logical not نقص منطقی
logic array ارایه منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logic variable متغیر منطقی
logical not نفی منطقی
logic error خطای منطقی
logical file فایل منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic add جمع منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logical representation نمایش منطقی
logical sum جمع منطقی
logical record رکورد منطقی
logical record مدرک منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
logic function تابع منطقی
logical error خطای منطقی
logical product رکورد منطقی
logic network شبکه منطقی
logical operator عملگر منطقی
logical operations عملیات منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logical function تابع منطقی
logic switch گزینه منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
logic unit واحد منطقی
logic design طراحی منطقی
logic element عنصر منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logical state حالت یک منطقی
logic design طرح منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logical connector رابط منطقی
logical connective رابط منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
logical cognition شناخت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic card کارت منطقی
logic operation عمل منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic device دستگاه منطقی
logical file پرونده منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical expression مبین منطقی
logic gate دروازه منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
logical difference تفاضل منطقی
logic symbol علامت منطقی
illogic غیر منطقی
logic board تخته منطقی
logical design طراحی منطقی
logical design طرح منطقی
logic board برد منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
logical decision تصمیم منطقی
logical add جمع منطقی
consequences نتیجه منطقی
unreasoning غیر منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
and جمع منطقی
rational numbers اعداد منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
sorites تسلسل منطقی
or یای منطقی
consequence نتیجه منطقی
to stand to reason منطقی است
syntaxic thought اندیشه منطقی
syllogism قضیه منطقی
syllogism قیاس منطقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com