English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
Other Matches
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
well curbing صفحه فلزی که در چاه می اندازند
cangue تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
cang تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
map scale مقیاس نقشهای
map reconnaissance شناسایی نقشهای
map chart طرح نقشهای
coordinates مختصات نقشهای
penny in the slot سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
wind fire angle سمت نقشهای باد
chart data عناصر تیر نقشهای
coordinate code رمزمربوط به مختصات نقشهای
map template طلق چارت نقشهای
operating personnel افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
carry through <idiom> برای کاری نقشهای کشیدن
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
backers کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
map k ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
backer کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
ground plans نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pictomap نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
glyptography شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
ambulances بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
by the instrumentality of بوسیله
via بوسیله
at the hand of بوسیله
perprep بوسیله
whereby که بوسیله ان
thruogh the a of بوسیله
by dint of بوسیله
with بوسیله
per بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
by بوسیله
of بوسیله
municipally بوسیله شهرداری
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
by depty بوسیله نماینده
electrically بوسیله برق
by the f. بوسیله لمس
by wire بوسیله تلگراف
per pais بوسیله مملکت
per pais بوسیله کشور
hydromancy تفال بوسیله اب
pipe down بوسیله شیپور یا نای
radar scan مراقبت بوسیله رادار
pipeage ترابری بوسیله لوله
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
diathermy معالجه بوسیله حرارت
electromotive متحرک بوسیله برق
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
pour تراوش بوسیله ریزش
churn بوسیله اسباب گردنده
semaphore مخابره بوسیله پرچم
in propria persona بوسیله خود شخص
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
windswept بوسیله باد جاروشده
pipage ترابری بوسیله لوله
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
poured تراوش بوسیله ریزش
pouring تراوش بوسیله ریزش
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
aeromancy تفال بوسیله هوا
dragonnades بوسیله سواره نظام
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
pours تراوش بوسیله ریزش
infiltration پالایش بوسیله تراوش
churns بوسیله اسباب گردنده
churned بوسیله اسباب گردنده
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
postage حمل بوسیله پست
seagirt محصور بوسیله دریا
electric chair اعدام بوسیله برق
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
leaching تصفیه بوسیله شستشو
to pick thanks بوسیله سخن چینی
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
intuitively بوسیله درک مستقیم
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
windblown در حرکت بوسیله باد
container transport حمل و نقل بوسیله کانتینر
argon arc welding جوش قوسی بوسیله گازارگون
lures بوسیله تطمیع بدام انداختن
chemical warfare جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
self-service کمک بوسیله خود شخص
grout stop اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
wirephoto بوسیله بی سیم عکس فرستادن
luring بوسیله تطمیع بدام انداختن
hit wicket انداختن میله بوسیله خودتوپزن
nettles بوسیله گزنه گزیده شدن
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
soak بوسیله مایع اشباع شدن
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com