Total search result: 201 (33 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
map reading |
نقشه خوانی کردن |
|
|
Other Matches |
|
map reading |
نقشه خوانی |
slip |
اشتباه در نقشه خوانی |
map |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
maps |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
conformal projection |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
plotted |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plot |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plots |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
solmizate |
نت خوانی کردن |
solfege |
نت خوانی سولفش خوانی |
solfeggio |
نت خوانی سولفش خوانی |
mapping |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
declaims |
رجز خوانی کردن |
proofreads |
نمونه خوانی کردن |
declaiming |
رجز خوانی کردن |
proofread |
نمونه خوانی کردن |
declaim |
رجز خوانی کردن |
declaimed |
رجز خوانی کردن |
proofreading |
نمونه خوانی کردن |
strategies |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
strategy |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
line route map |
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه |
docking plan |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
cartographer |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
cartographers |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
hyetography |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
control map |
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
topographic map |
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی |
stripping |
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن |
associations |
هم خوانی |
recitative |
از بر خوانی |
association |
هم خوانی |
sol fa |
نت خوانی |
lip reading |
لب خوانی |
recitation |
از بر خوانی |
lip-reading |
لب خوانی |
solmization |
نت خوانی |
recital |
از بر خوانی |
recitals |
از بر خوانی |
call in |
تو خوانی |
recitations |
از بر خوانی |
phrenology |
جمجمه خوانی |
harangued |
رجز خوانی |
flyting |
رجز خوانی |
palinlexia |
وارونه خوانی |
harangue |
رجز خوانی |
lamentation |
مرثیه خوانی |
psalmody |
سرود خوانی |
haranguing |
رجز خوانی |
illegutimation |
حرمزادگی خوانی |
silent reading |
بیصدا خوانی |
harangues |
رجز خوانی |
to stab in the back |
ریزه خوانی |
antiphony |
تهلیل خوانی |
scatter read |
پراکنده خوانی |
solmization |
وزن خوانی |
catalexia |
مکرر خوانی |
psalmody |
مزمور خوانی |
lamentations |
مرثیه خوانی |
thought reading |
اندیشه خوانی |
mirror reading |
وارونه خوانی |
telepathy |
اندیشه خوانی |
storage map |
نقشه انباره نقشه انبارش |
incantation |
افسون خوانی جادوگری |
illegutimation |
نادرستی نامشروع خوانی |
nocturn |
سحر خوانی شبانه |
direct reading instrument |
دستگاه مستقیم خوانی |
news room |
اطاق روزنامه خوانی |
prayerfulness |
عادت نماز خوانی |
incantations |
افسون خوانی جادوگری |
phrenological |
وابسته به جمجمه خوانی |
epigraphy |
علم کتیبه خوانی |
psalmodic |
وابسته به زبور خوانی |
solo |
تک خوانی بطور انفرادی |
call statement |
حکم فرا خوانی |
orthoepic |
مبنی بر درست خوانی |
solos |
تک خوانی بطور انفرادی |
reduction |
کوچک کردن نقشه |
mapping |
نقشه برداری کردن |
setting out |
پیاده کردن نقشه |
to spoil ones game |
نقشه یاکارکسیراخراب کردن |
reductions |
کوچک کردن نقشه |
scheme |
نقشه طرح کردن |
to foil a plan |
خنثی کردن نقشه ای |
schemes |
نقشه طرح کردن |
to foil a plan |
نقش بر آب کردن نقشه ای |
To roll up the map. , |
نقشه را پیچیدن ( تا کردن ) |
schemed |
نقشه طرح کردن |
map orientation |
توجیه کردن نقشه |
altitude tints |
گویا کردن نقشه |
gray oral reading test |
ازمون بلند خوانی گری |
recitetion |
از حفظ خوانی پس دادن درس |
have one's nose in a book <idiom> |
کرم کتاب خوانی داشتن |
kapell meister |
رئیس دسته سرود خوانی |
machinate |
نقشه کشیدن تدبیر کردن |
to torpedo |
خراب کردن [برنامه یا نقشه] |
compass |
نقشه کشیدن اختراع کردن |
photo interpretation |
نقشه کردن عکس هوایی |
lipreading |
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
to plan a building |
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن |
reconstitute |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstituted |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstitutes |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
reconstituting |
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه |
plans |
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه |
plan |
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه |
back-up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
change horses in midstream <idiom> |
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن |
back up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
recitation |
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح |
recitations |
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح |
reseau |
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه |
map sheet |
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه |
geodesy |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
vignetting |
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی |
lattices |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
lattice |
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه |
nowel |
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند |
spandrel |
لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.] |
outline assembly drawing |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
common control |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
geodetic datum |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
projection print |
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری |
target materials |
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها |
computer aided design and drafting |
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری |
bench mark |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
fixes |
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه |
fix |
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه |
bessel method |
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل |
grid navigation |
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه |
trimsize |
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه |
projections |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
polar stereographic |
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی |
projection |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
trig list |
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده |
hill shading |
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید |
map plane |
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
field control |
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری |
war cry |
رجز رجز خوانی |
hymnody |
سرود خوانی سرود |
plans |
نقشه کف |
rambling |
بی نقشه |
schemes |
نقشه |
drawings |
نقشه |
cartographers |
نقشه کش |
cartographer |
نقشه کش |
outlining |
نقشه |
charts |
نقشه |
model |
نقشه |
outline |
نقشه |
outlined |
نقشه |
plan |
نقشه |
modeled |
نقشه |
charting |
نقشه |
designer |
نقشه کش |
planner |
نقشه کش |
planners |
نقشه کش |
maps |
نقشه |
draftsman |
نقشه کش |
mounted map |
نقشه |
programs |
نقشه |
draughtsman |
نقشه کش |
draftsmen |
نقشه کش |
chart |
نقشه |
cartograph |
نقشه |
draughtsmen |
نقشه کش |
tracers |
نقشه کش |
designers |
نقشه کش |
tracer |
نقشه کش |
program |
نقشه |
map |
نقشه |
plotless |
بی نقشه |
charted |
نقشه |
outlines |
نقشه |
visual aid |
نقشه |
plan |
نقشه کف |
design |
نقشه |
plat |
نقشه |
project |
نقشه |
plans |
نقشه |
plotted |
نقشه |
plot |
نقشه |
projects |
نقشه |
plots |
نقشه |
designs |
نقشه |
planless |
بی نقشه |
map maker |
نقشه کش |
modelled |
نقشه |
schemed |
نقشه |
drawing |
نقشه |
scheme |
نقشه |
projected |
نقشه |
models |
نقشه |
plan view |
نقشه کف |