English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
English Persian
base map نقشه مادر
control map نقشه مادر
original map نقشه مادر
Other Matches
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
foremother مادر مادر بزرگ
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
mothered مادر
mother-in-law مادر زن
mothering مادر
moms مادر
mother مادر
mom مادر
mater مادر
parenticide مادر کش
mothers-in-law مادر زن
mother in low مادر زن
matriarch مادر
matricidal مادر کش
stepmother مادر
stepmothers مادر
matriarchs مادر
matricide مادر کش
motherless بی مادر
mother in law مادر زن
mammas مادر
mamas مادر
mothers مادر
mum مادر
mother liquor مادر اب
mother liquid مادر اب
mums مادر
mama مادر
mamma مادر
mother figure مادر- نماد
parricide مادر کشی
mother figures مادر- نماد
grand uncle عموی مادر
tender کشتی مادر
grandame مادر بزرگ
tendered کشتی مادر
head well مادر چاه
tenderest کشتی مادر
metropolises مادر شهر
tendering کشتی مادر
metropolis مادر شهر
home port پایگاه مادر
grannie مادر بزرگ
grannies مادر بزرگ
grand mother مادر بزرگ
foster mother مادر رضاعی
mother liquer باز مادر
parent company شرکت مادر
parent chain زنجیر مادر
parant body جسم مادر
mother substitute جانشین مادر
mother surrogate جانشین مادر
parent ship کشتی مادر
mother in low مادر شوهر
granny مادر بزرگ
matronymic مادر نامی
mothers-in-law مادر شوهر
grand uncle دایی مادر
mother-in-law مادر شوهر
matricide مادر کشی
paternal grandmother مادر بزرگ
moon calf خل مادر زاد
motherlike مادر وار
trunk مادر سیم
metropolitan مادر شهری
main line نهر مادر
main lines نهر مادر
godmother مادر تعمیدی
godmothers مادر تعمیدی
sultaness زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas زن یا مادر یا دخترسلطان
sultana زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers مادر ننه
mothering مادر ننه
mothered مادر ننه
stepfathers شوهر مادر
stepfather شوهر مادر
orphans بی پدر و مادر
grandma مادر بزرگ
grandmas مادر بزرگ
motherland مادر میهن
motherlands مادر میهن
grandmothers مادر بزرگ
grandmother مادر بزرگ
congenital مادر زادی
orphan بی پدر و مادر
orphaned بی پدر و مادر
mother مادر ننه
trunks مادر سیم
collecting tank مخزن مادر
bed rock سنگ مادر
Mother's Day روز مادر
dame fortune مادر روزگار
chart base چارت مادر
virgin mary مادر عسیی
uniparental از یک پدر و مادر
parent پدر یا مادر
parricides مادر کشی
thetis مادر اشیل
congenitally ازشکم مادر
by birth ازشکم مادر
birthmark خال مادر زادی
birthmarks خال مادر زادی
jujitsu مادر ورزشهای رزمی
virgin birth از مادر باکره بدنیاامدن
sponsoring پدر یا مادر تعمیدی
sponor پد ریا مادر تعمیدی
sponsor پدر یا مادر تعمیدی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
sponsors پدر یا مادر تعمیدی
half-caste فرنگی پدروهندی مادر
gran مخفف مادر بزرگ
grans مخفف مادر بزرگ
alcmene نام مادر هرکول
home سرزمین پدر و مادر
homeland سرزمین پدر و مادر
mother in law مادر شوهر نامادری
matriarchies مادر سالاری شه مادری
matricide قاتل مادر مادرکش
materfamilas مادر خانواده کدبانو
godparents پدر یا مادر تعمیدی
godparent پدر یا مادر تعمیدی
matriarchy مادر سالاری شه مادری
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
grandurncle عمو یا دایی پدر و مادر
assholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
mariolatry پرستش مریم مادر عیسی
matrolinous پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children. عشق مادر نسبت به فرزندانش
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
parricides قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricide قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
grandmothers مثل مادر بزرگ رفتار کردن
fosterage گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
grandmother مثل مادر بزرگ رفتار کردن
Grandmother is a dear old thing . مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
pieta نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
He is of noble birth. آدم پدر و مادر داری است
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
periapsis نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
parricidal خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
hologynic منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
arranged marriage ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
lift-off جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
In the nature of things, young people often rebel against their parents. طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com