Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
general plan |
نقشه کلی |
|
|
Search result with all words |
|
tracer |
نقشه کش |
tracers |
نقشه کش |
outline |
نقشه |
outline |
نقشه خلاصه |
outlined |
نقشه |
outlined |
نقشه خلاصه |
outlines |
نقشه |
outlines |
نقشه خلاصه |
outlining |
نقشه |
outlining |
نقشه خلاصه |
planner |
نقشه کش |
planners |
نقشه کش |
check-points |
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما |
checkpoint |
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما |
checkpoints |
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما |
scale |
مقیاس نقشه |
relief |
نقشه برداری عوارض زمین |
program |
نقشه |
programs |
نقشه |
profile |
نقشه برش نما |
profiled |
نقشه برش نما |
profiles |
نقشه برش نما |
profiling |
نقشه برش نما |
project |
نقشه کشیدن |
project |
نقشه |
project |
طرح نقشه |
projected |
نقشه کشیدن |
projected |
نقشه |
projected |
طرح نقشه |
projects |
نقشه کشیدن |
projects |
نقشه |
projects |
طرح نقشه |
plotter |
توط ئه گر نقشه کش |
plotters |
توط ئه گر نقشه کش |
sheet |
برگ برگ نقشه |
sheets |
برگ برگ نقشه |
survey |
نقشه برداری |
survey |
نقشه برداری زمینی |
survey |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveyed |
نقشه برداری |
surveyed |
نقشه برداری زمینی |
surveyed |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
surveys |
نقشه برداری |
surveys |
نقشه برداری زمینی |
surveys |
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید |
map |
نقشه |
map |
نقشه کشیدن |
map |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
map |
نقشه برداشتن از |
map |
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه |
maps |
نقشه |
maps |
نقشه کشیدن |
maps |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
maps |
نقشه برداشتن از |
maps |
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه |
model |
نقشه |
modeled |
نقشه |
modelled |
نقشه |
models |
نقشه |
structure |
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن |
structures |
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن |
structuring |
نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن |
engine |
نقشه کشیدن |
stencil |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stencil |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stenciled |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stenciled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stenciling |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stenciling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencilled |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stencilled |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencilling |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stencilling |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
stencils |
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل |
stencils |
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری |
shift |
نقشه خائنانه |
shifted |
نقشه خائنانه |
shifts |
نقشه خائنانه |
back up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
back-up |
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن |
designer |
نقشه کش |
designers |
نقشه کش |
projection |
نقشه کشی |
projection |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
projections |
نقشه کشی |
projections |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
line of sight |
مسیر دید در نقشه برداری |
surveying |
مساحی نقشه برداری |
surveying |
نقشه برداری |
surveying |
نقشه برداری ممیزی |
plan |
نقشه |
plan |
نقشه کشیدن طرح ریختن |
plan |
نقشه کف |
plan |
نقشه مسطحه برنگاره |
plan |
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه |
plans |
نقشه |
plans |
نقشه کشیدن طرح ریختن |
plans |
نقشه کف |
plans |
نقشه مسطحه برنگاره |
plans |
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه |
Other Matches |
|
strategy |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
strategies |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
conformal projection |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
line route map |
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه |
docking plan |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
hyetography |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
cartographer |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
cartographers |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
control map |
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها |
mapping |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
topographic map |
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی |
storage map |
نقشه انباره نقشه انبارش |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
plotted |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plots |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
plot |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
map sheet |
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه |
geodesy |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
vignetting |
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی |
spandrel |
لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.] |
outline assembly drawing |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
common control |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
geodetic datum |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
computer aided design and drafting |
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری |
bench mark |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
grid navigation |
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه |
polar stereographic |
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی |
trimsize |
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه |
trig list |
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده |
survey station |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
map plane |
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه |
field control |
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری |
plotted |
نقشه |
visual aid |
نقشه |
drawing |
نقشه |
drawings |
نقشه |
chart |
نقشه |
plots |
نقشه |
design |
نقشه |
designs |
نقشه |
draftsmen |
نقشه کش |
draughtsman |
نقشه کش |
draughtsmen |
نقشه کش |
plot |
نقشه |
schemes |
نقشه |
schemed |
نقشه |
scheme |
نقشه |
plotless |
بی نقشه |
plat |
نقشه |
draftsman |
نقشه کش |
cartograph |
نقشه |
mounted map |
نقشه |
map maker |
نقشه کش |
plan view |
نقشه کف |
planless |
بی نقشه |
rambling |
بی نقشه |
charting |
نقشه |
charted |
نقشه |
cartographers |
نقشه کش |
cartographer |
نقشه کش |
charts |
نقشه |
insets |
نقشه فرعی |
insets |
نقشه تکمیلی |
inset |
نقشه فرعی |
surveyor |
نقشه بردار |
map exercise |
مانورروی نقشه |
topography |
نقشه برداری |
relief map |
نقشه برجسته |
part plan |
نقشه جزیی |
relief emboss |
نقشه برجسته |
inset |
نقشه تکمیلی |
designment |
نقشه کشی |
site plan |
نقشه جایگاه |
site plan |
نقشه محل |
situation map |
نقشه وضعیت |
programmes |
دستور نقشه |
programme |
دستور نقشه |
sketches |
نقشه ساده |
sketches |
نقشه تقریبی |
star chart |
نقشه ستارگان |
sketched |
نقشه ساده |
sketched |
نقشه تقریبی |
sketch |
نقشه ساده |
sketch |
نقشه تقریبی |
stereotaxic atlas |
نقشه مغز |
master plan |
نقشه کلیات |
draughtsmanship |
نقشه کشی |
rescale |
نقشه کشیدن |
map compilation |
تالیف نقشه |
master plans |
نقشه مجموعه |
schematic diagram |
نقشه رادیو |
scheme of life |
نقشه زندگی |
master plans |
نقشه کلیات |
master plan |
نقشه مجموعه |
storage map |
نقشه حافظه |
construction drowling |
نقشه کارگاهی |
cadastral map |
نقشه استراتژیکی |
map orientation |
توجیه نقشه |
memory mapping |
نقشه حافظه |
brodmann's map |
نقشه برودمن |
mercator chart |
نقشه مرکاتور |
map margin |
کناره نقشه |
contour map |
نقشه برجسته |
my cake is dough |
نقشه ام باطل شد |
bleeding edge |
حاشیه نقشه |
nautical chart |
نقشه دریانوردی |
bi margin format |
نقشه دو حاشیهای |
nautical chart |
نقشه دریایی |
to make plans |
نقشه ریختن |
cadastral map |
نقشه ثبتی |
memory map |
نقشه حافظه |
constant helm plan |
نقشه زیگزاگ |
map reading |
نقشه خوانی |
map scale |
مقیاس نقشه |
control map |
نقشه مادر |
cognitive map |
نقشه شناختی |
chartography |
نقشه کشی |
chartography |
ترسیم نقشه |
chart series |
سری نقشه ها |
chart desk |
میز نقشه |
to forge out plans |
نقشه ریختن |
operation map |
نقشه عملیاتی |
battle pin |
سنجاق نقشه |
battle map |
نقشه جنگی |
detail drawing |
نقشه تفصیلی |
plat |
نقشه مسطحه |
detail drawing |
نقشه جزئیات |
polar diagram |
نقشه قطبی |
power play |
نقشه تهاجمی |
mapping |
نقشه برداری |
process chart |
نقشه عملیات |
abbazzo |
طرح نقشه |
ground plans |
نقشه مسطحه |
ground plan |
نقشه مسطحه |
plat |
قطعه نقشه |
map maker |
نقشه ساز |
operation map |
نقشه عملیات |
base map |
نقشه مبنا |
base map |
نقشه پایگاه |
base map |
نقشه مادر |
original map |
نقشه مادر |
approval of plan |
تصویب نقشه |
original map |
نقشه اصلی |
pictomap |
نقشه عکسی |
planimetric |
نقشه پلانیمتری |
planless economy |
اقتصاد بی نقشه |
planned chart |
نقشه کروکی |
planography |
فن ترسیم نقشه |
surveyors |
نقشه بردار |
power struggle |
نقشه تهاجمی |
plots |
نقشه کشیدن |
weaving draft |
نقشه بافت |
plot |
گراف یا نقشه |
weaving draft |
نقشه فرش |
plot |
نقشه کشیدن |
general plan |
نقشه عمومی |
mapwise |
نقشه وار |
contour |
نقشه برجسته |
patterns |
نقشه شکل |
plots |
گراف یا نقشه |
have had it (with someone or something) <idiom> |
نقشه کشیدن |
key map |
نقشه راهنما |
karnaugh map |
نقشه کارنو |
floor plan |
نقشه اشکوب |
key map |
نقشه راهنما |
isohyetal map |
نقشه هم بارش |
plotted |
گراف یا نقشه |
plotted |
نقشه کشیدن |
patterns |
نقشه ساختن |
pattern |
نقشه شکل |
installation plan |
نقشه ی نصب |
design |
نقشه کشیدن |
indifference map |
نقشه بی تفاوتی |
index map |
نقشه راهنما |
index map |
نقشه عکسی |
hydrographic |
نقشه اب نگاری |
hydrographic chart |
نقشه دریایی |
hyerograph |
نقشه بارندگی |
designs |
نقشه کشیدن |
pattern |
نقشه ساختن |
portfolios |
کلاسور نقشه |
portfolio |
کلاسور نقشه |
ideas |
نقشه کار |
idea |
نقشه کار |
wrenches |
نقشه فریبنده |
wrenched |
نقشه فریبنده |
wrench |
نقشه فریبنده |
interconnection scheme |
نقشه ی اتصال |
geographic map |
نقشه جغرافیایی |
interchart |
در روی نقشه |
interchart |
در داخل نقشه |
pin |
سنجاق نقشه |
map |
نقشه [جغرافیا] |
hook-ups |
نقشه اویزان |
hook-up |
نقشه اویزان |
hook up |
نقشه اویزان |
synoptic chart |
نقشه هوازی |
tabular drawing |
نقشه شیب |
land surveyor |
نقشه بردار |