Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 148 (8 milliseconds)
English	Persian
anuria	نقص در ترشح ادرار
Other Matches
pyuria	وجود چرک در ادرار ادرار چرکدار
liquefacient	عامل موجب ترشح ترشح کننده
suppuration	ترشح ریم ترشح چرک
emiction	ادرار
urine	ادرار
micturate	ادرار کردن
aconuresis	ادرار غیرارادی
urinals	محل ادرار
urinal	محل ادرار
urinating	ادرار کردن
urinates	ادرار کردن
urinated	ادرار کردن
anuria	قطع ادرار
diuresis	ادرار زیاد
urination	ادرار کردن
urinary incontinence	بی اختیاری ادرار
to relieve nature	ادرار کردن
relieve nature	ادرار کردن
polyuria	ادرار زیاد
micturition	ادرار کردن
pass water	ادرار کردن
make water	ادرار کردن
enuresis	بی اختیاری ادرار
urinate	ادرار کردن
urination	دفع ادرار
adh	هورمون کاهنده ادرار
painful urination	سوزش ادرار [پزشکی]
dysuria	سوزش ادرار [پزشکی]
uric	موجود در ادرار پیشابی
urinalysis	تجزیه شیمیایی ادرار
antidiuretic hormone	هورمون کاهنده ادرار
acraturesis	ناتوانی در دفع ادرار
urinal	گلدان ادرار شاشگاه
hematuria	وجود خون در ادرار
urinals	گلدان ادرار شاشگاه
dysuria	دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
dysuria	ادرار همراه با سوزش واشکال
painful urination	دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
urologist	ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
urinology	گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
urinoscopy	پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
anuresis	فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
commit no nuisance	ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Don't chicken out ! <idiom>	از ترس توی شلوارت ادرار نکن! [اصطلاح روزمره]
spray	ترشح
leakages	ترشح
splashing	ترشح
spatter	ترشح
sprays	ترشح
leakage	ترشح
sprayed	ترشح
transpiration	ترشح
transudation	ترشح
transudate	ترشح
spraying	ترشح
splashes	ترشح
sprinkled	ترشح
splutters	ترشح
spluttering	ترشح
spluttered	ترشح
splash	ترشح
splutter	ترشح
spattering	ترشح
spatters	ترشح
flux	ترشح
sprinkles	ترشح
spattered	ترشح
secretion	ترشح
sprinkle	ترشح
splattered	ترشح کردن
splatter	ترشح کردن
plash	ترشح کردن
splattering	ترشح کردن
splashes	دارای ترشح
discharge	ترشح کردن
salivation	ترشح بزاق
secretionary	ترشح کننده
splashy	دارای ترشح
spoondrift	ترشح امواج
discharge	انفصال ترشح
discharges	ترشح کردن
discharges	انفصال ترشح
splatters	ترشح کردن
spattering	ترشح کردن
splash	ترشح کردن
splash	دارای ترشح
splutters	ترشح کردن
splashes	ترشح کردن
splashing	صدای ترشح
splashing	ترشح کردن
splashing	دارای ترشح
splashes	صدای ترشح
splash	صدای ترشح
secreting	ترشح کردن
spattered	ترشح کردن
splutter	ترشح کردن
spluttered	ترشح کردن
spluttering	ترشح کردن
spatter	ترشح کردن
sprinkle	ترشح کردن
sprinkled	ترشح کردن
sprinkles	ترشح کردن
secrete	ترشح کردن
secreted	ترشح کردن
secretes	ترشح کردن
actescence	ترشح شیر
spatters	ترشح کردن
internal secretion	ترشح درونی
brights disease	ترشح بول
he was splashed all over	سرتا پا ترشح شد
galactopoiesis	ترشح شیر
anuria	قطع ترشح
jakes	ترشح مدفوع
lactate	شیر ترشح کردن
actescent	ترشح کننده شیر
pyosis	ترشح ریم چرک
lactogenic	موجب ترشح شیر
agalaxy	قلت ترشح شیر
salivating	بزاق ترشح کردن
agalactia	قلت ترشح شیر
salivates	بزاق ترشح کردن
salivated	بزاق ترشح کردن
liquefacient	مایع ترشح کننده
salivate	بزاق ترشح کردن
sprinkles	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkled	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
vaginicolous	ترشح کننده یاساکن نیام
paracholia	ترشح غیر عادی زرداب
exudate	ترشح التهابی برون نشست
gland	هر عضو ترشح کننده دشبل
glands	هر عضو ترشح کننده دشبل
sprinkle	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
tuberculotoxin	مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
adrenal	مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
gastrin	هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
sprays	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
transpirable	قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
spraying	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
phlegm [secretion in the airway during inflammation]	بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
mucus [secretion of the mucous membranes]	خلط [بلغم] [ماده لزج] [ترشح غشا مخاطی] [پزشکی]
acromegaly	رشد بیش ازاندازهء سرو دست و پا در اثر ترشح زیاد غدهء
yellow bile	مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
endocrine	غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
slaver	گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com