English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ascending node نقطه اعتدال بهاره
Other Matches
dragons tail نقطه اعتدال خریفی
autumnal equinox نقطه اعتدال پاییزی
vernal equinox نقطه اعتدال بهاری
dragons head نقطه اعتدال ربیعی
descending node نقطه اعتدال پاییزه
spring fever تب بهاره
rose fever تب بهاره
hay fever زکام بهاره
spring-cleaning خانه تکانی بهاره
it is good for spring wear بهاره خوب است
spring wool پشم بهاره چین
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
equinox اعتدال
in moderation با اعتدال
moderately با اعتدال
moderation اعتدال
temperance اعتدال
sobriety اعتدال
temperateness اعتدال
temperately اعتدال
meanest اعتدال
meaner اعتدال
mean اعتدال
immoderate بی اعتدال
intemperate بی اعتدال
inclement بی اعتدال
clemency اعتدال عناصر
equinoctial colure دایره اعتدال
vernal equinox اعتدال بهاری
moderateness اعتدال ملایمت
autumnal equinox اعتدال پائیزی
equinox اعتدال شب وروز
autumnal equinox اعتدال پاییزی
distemperature عدم اعتدال هوا
fall wool پشم پاییزه [پشمی که در پاییز چیده می شود و مرغوبیت کمتری از پشم بهاره دارد.]
autumnal equinox برابران پائیزی اعتدال خریفی
Moderation in all things. <proverb> در همه چیز اعتدال داشته باش.
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
equinoctial وابسته باعتدال شب و روز واقع درنزدیکی خط اعتدال روزوشب
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
full stops نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point نقطه به نقطه
dotty نقطه نقطه
specks نقطه
speck نقطه
punctulate نقطه نقطه
dot نقطه
ice point نقطه یخ
point نقطه
neel point نقطه نل
jot نقطه
punchation نقطه
punctate نقطه نقطه
pricked نقطه
punctation نقطه
full stop نقطه
punctum نقطه
ice melting point نقطه یخ
jotted نقطه
jots نقطه
spots نقطه
speckle نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
spotter نقطه نقطه
pricks نقطه
pricking نقطه
stpular نقطه نقطه
prick نقطه
tittle نقطه
periods نقطه
dotting نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
period نقطه
spot نقطه
igniting point نقطه احتراق
frost point نقطه شبنم
injection point نقطه تزریق
brittle point نقطه شکنندگی
gutty نقطه دار
breakpoint نقطه انفصال
break point نقطه توقف
growing point نقطه رویش
fusion point نقطه گداز
flash point نقطه احتراق
fusing point نقطه ذوب
break off position نقطه رهایی
igniting point نقطه اشتعال
initial point نقطه اولیه
initial point نقطه شروع
basic point نقطه مبداء
initial point نقطه اغاز
branchpoint نقطه انشعاب
bp نقطه جوش
injection point نقطه پاشش
binary point نقطه دودوئی
intercept point نقطه رهگیری
intersection point نقطه تقاطع
intersection point نقطه تلاقی
projection of a point تصویر نقطه
inflection point نقطه عطف
ignition point نقطه افروزش
inflexion point نقطه عطف
ignition point نقطه اشتعال
image element نقطه تصویر
image point نقطه تصویر
impact point نقطه اصابت
break even point نقطه عطف
impact point نقطه فرود
impact point نقطه بارریزی
indifference point نقطه خنثی
isoelectronic point نقطه ایزوالکتریک
directing point نقطه نشانی
distributing point نقطه توزیع
dot pitch درجه نقطه
dot prompt نقطه اعلان
dots per inch نقطه در هر اینچ
dotter نقطه گذار
punctuator نقطه گذار
critical point نقطه بحرانی
setting point نقطه انجماد
drop point نقطه پرش
drop point نقطه چکه
congealing point نقطه انجماد
compensation point نقطه موازنه
dewpoint نقطه شبنم
cross over point نقطه همگذری
dead center ignition نقطه اشتعال
dead center ignition نقطه انفجار
dead reckoning نقطه فرضی
dead spot نقطه خنثی
death point نقطه مرگ
dead center نقطه مرگ
flash point نقطه اشتعال
dew point نقطه شبنم
data point نقطه داده
cutoff point نقطه برش
curie point نقطه کوری
cold spot نقطه سرماگیر
end point نقطه پایانی
burning point نقطه اشتعال
eutectic point نقطه اوتکتیک
eutetic point نقطه اتکتیک
bubble point نقطه جوش
exchange point نقطه تعویض
exit point نقطه خروج
exit point نقطه مرگ
exit point نقطه خروجی
extreme point نقطه حدی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
fire point نقطه شعله
fire point نقطه اشتعال
fixation point نقطه تثبیت
firing point نقطه اشتعال
estimated position نقطه براوردی
choice point نقطه گزینش
checkout point نقطه وارسی
endmost اقصی نقطه 0
entry point نقطه دخول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com